جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۹ فروردین ۳۰, شنبه

جنگ علیه کرونا و سربازان غیور!


دیشب ساعت ۱۱ شب برام ماموریت فرستادن.
یه نفر تو آسانسور گیر کرده بود.
کجا؟
la baule escoublac
یکی از بزرگترین سواحل تفریحی اروپا ... در فاصله یک ساعت از نانت.
از آنجا که تکنسین های شیردل شهر کناری از ترس کرونا خانه نشین شدن، کشیک های اونها رو هم ما، اکیپ نانت، انجام می دیم.
هوا طوفانی بود.
نیمه شب رسیدم به آدرس.
یه مجتمع شیک ساحلی درست رو به روی دریا.
پرنده پر نمی زد .
یادم افتاد از روزهای تابستون که اونجاها غلغله بود.
چه تضاد غریبی!
نگهبان اومد توضیح داد چه اتفاقی افتاده .
پسرش تو آسانسور گیر کرده بود.
درش اوردم ... پدر و پسر تشکر کردن و رفتن.
من موندم و یه اسانسور خراب که باید درستش می کردم و یه مجتمع مسکونی ِ وهم الود.
صدای زوزه باد تو ساختمون می پیچید .
حدود یک ساعت کنتکت درها رو چک کردم و رگلاژ.
فکر کردم درست شده.
خسته بودم و فکر اینکه با پای خودم ده طبقه رو همراه با جعبه ی ابزار بیام پایین، خسته ترم می کرد.
بی احتیاطی کردم و کابین رو گرفتم .
طبقه پنجم دوباره آسانسور گیر کرد و درش باز نمی شد.
نیم ساعت تو کابین نشستم . مغزم قفل کرده بود.
تکنسین کشیک که قراره مردم رو از تو آسانسور در بیاره حالا خودش گیر افتاده بود.
فکر کردم باید تا صبح تو آسانسور بشینم و منتظر بشم ساعت کاری بقیه شروع بشه تا یکی بیاد و در رو باز کنه.
بعد نیم ساعت حوصله ام سر رفت.
افتادم به جون در.
مکانیزم در رو می دونستم و بالاخره تونستم از یک باریکه جا قفل در رو باز کنم و بیام بیرون.
در راه برگشت ، کنار اون ساحل زیبای طوفانی که حالا مثل فیلم های ترسناک، فضایی وهم الود پیدا کرده بود به خودم اجازه دادم چند دقیقه ای بایستم و فقط نگاه کنم ... فقط نگاه .... فارغ از همه ی خبرها ، کتاب ها ، تئوری ها ، برنامه ها ... شوها!
شوهای کف زدن و تقدیر و تشکر !
دولت وضعیت جنگی اعلام کرده.
از طرف دولت دستور اومده شرکت های آسانسور باید با حساسیت بیشتر کارشون رو ادامه بدن بعد پنج تا از تکنسین های شهرهای اطراف نشستن تو خونه و دست از کار کشیدن .. از ترس!
همینجوریش هم تو نانت ما زیر فشار کاری بودیم که حالا باید جور دله دهات های اطراف رو هم بکشیم.
با یه همچین جوانان و سربازان غیوری فرانسه رفته به جنگ کرونا ... خجالت اوره ... مطلقا خجالت آور.
ببخشید تکرار می کنم اما:
تفاوت فلسفی فرهنگ ها در تنش ها ست که خودش رو نشون می ده.
فرهنگ های مادی شاید ابزارهای قوی داشته باشند اما در بخش انگیزه های انسانی شکننده و ضعیف هستند.
پیروزی در جنگ به دو ابزار نیاز داره ... ابزار مادی و ابزار انسانی، چیزی که من بهش می گم مولفه های معنوی ... یا همون انگیزه های انسانی.
ابزار انسانی دنیای غرب به طور خجالت اوری شکننده و ضعیف است!
جمله اخر رو با قدری عصبانیت نوشتم ... چهارده ساعت کار خود و بقیه بالاخره یه خورده رو سیستم عصبی فشار میاره .... شما ببخشید ... قصد توهین به ابا اجداد کسی نیست.
هنوز برام قابل هضم نیست عزیزان همکار چطور به خودشون اجازه دادن در این موقعیت علی رغم دستور دولت خانه نشین بشن ، مملکت شون رو رو هوا با کرونا تنها بذارن و باری مضاعف بر دوش همکاران نانتی شون بذارن.
ببخشید پرحرفی کردم ولی باید کمی حرف می زدم.