جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۷ فروردین ۱۲, یکشنبه

خسته!

قرار بود کلاس زبان انگلیسی تخصصی باشه.
اما به واسطه ی یه گوساله و یه استاد گوساله تر تبدیل به یه هرزه گویی جنسیتی - نژادی شد.
مردک هرزه با یه دهان گشاد و صدای بلند شروع کرد از حرف زدن و مسخره بازی درباره ی دخترهای سیاه ... دخترهای سیاه اینجورین و اونجورین و ...
در نهایت تعجب استاد هم با کمال میل همراهیش کرد.
دو تا تاپاله.
بله ... البته که باید واکنش نشون می دادم ... اما اعتراف می کنم که دیگه کم آوردم ... خسته ام ... دیگه نایی برام نمونده.
هر روز بخش بزرگی از انرژیم صرف حاشیه های جنسیتی می شه.
آزارم می ده ... تمرکزم رو می گیره ...عصبیم می کنه.
تازه دارم با همه ی وجود واقعیتی رو لمس می کنم که تا پیش از این فقط در موردش در اروپا می شنیدم و می خوندم.
تبعیض جنسیتی .... هرزگی کلامی .
قانون یه چیزه ، اجرا یه چیزه دیگه.
خواهرم می گه : گزارش بده . 
می گه اینجا ، تو آمریکا، بازرس میاد به طور خصوصی از من درباره سلامت جنسیتی محیط کاری تحقیق می کنن.
بهش می گم : عزیزم اینجا فرانسه است... بین قانون و اجرای قانون فاصله ای به اندازه یه هزارتو از حرف و وراجی و کاغذ بازی و پارتی بازی هست.
من کم آوردم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر