جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

زندگی آدل، فیلمی درباره عشق


چند ماه پیش وقتی جایزه نخل طلای کن به فیلم "زندگی آدل " داده شد با پیش داوری آن را به حساب داغ بودن اخبار مربوط به حقوق همجنس گراها در فرانسه گذاشتم اما اعتراف می کنم که کاملا اشتباه کرده بودم.
زندگی آدل قبل از هر چیز فیلمی درباره عشق است.
عشق که ناگهان واقع می شود ... در آن لحظه ی جادویی مواجهه!

در ادبیات عاشقانه فرانسه لحظه ی ملاقات جایگاه ویژه ای دارد. جایگاهی که در این فیلم ، تکان دهنده و فراموش نشدنی تصویری شده است. با برجسته شدن جزئیات روزمره ای مثل صداها ... صدای موسیقی ، قدم ها ... وزش باد ... و ناگهان آن لحظه ی جادویی واقع می شود ... لحظه ای که انتخاب می شویم
... برای عشق!
"آبی رنگ گرمی است      "Le bleu est une couleur chaude
نام کتاب مصوریست  از زندگی واقعی زنی هموسکسوئل که فیلم بر اساس آن ساخته شده است. شرح ماجرای عاشق شدن او. ماجرای عاشق شدن او چنان عمیق و تکان دهنده است که خارج از نورم بودن عشق به همجنس (با همه ابعاد جسمی و روحی)  را عملا تحت تاثیر قرار داده است.  هم جنس بودن دو شخصیت اصلی چنان در اصل ماجرای عشق تنیده شده است که عملا بار موضوعیت همجنسگرایی را، به عنوان یک موضوع چالش برانگیز،  کم رنگ کرده است. بیننده با این ماجرای عشقی همراه و همدل می شود.
"اما" دختری ست نقاش و علاقمند به فلسفه . او موهایش را آبی کرده است. شاید که او ضرورت عشق را با عقل  درک کرده است. گویی "اما" با موهای آبی اش در انتظار وقوع این ضرورت است . ضرورت عشق که با دهان و بوسه وجود را تغذیه می کند. دوربین روی دهان ها زوم است . دهان به عنوان مجرای اصلی زندگی وقتی می خورد، وقتی نفس می کشد و وقتی می بوسد .صحنه های خوردن و هم آغوشی  برجسته و چشمگیر هستند. غذای تن و غذای روان ....  عشق
انتقادی که به فیلم شده است طولانی بودن آن و غیر ضروری بودن صحنه های بی پرده هم آغوشی آن است اما "زندگی آدل"   فیلمی برای پاپ کورن خوردن و گذراندن باری به هر جهت ِ آخر هفته در سینما نیست .

صحنه های هم آغوشی این فیلم ، به شیوه سینمای تجاری، صحنه هایی زیبا و فریبنده  برای جذب تماشاچی و دادن یک تنفس لذت بخش در میانه فیلم نیست. از دید من این صحنه ها برای نشان دادن تفاوت ها ست. تفاوت هایی که عشق ایجاد می کند حتی در رابطه جنسی.  می شود نوعی خشونت و شدت را در هم آغوشی این دو زن عاشق دید در تقابل با هم آغوشی آرام و خنثی آدل با هم کلاسی پسرش
خشونتی که در طبیعت عشق است.
خشونت عشق نه فقط در هم آغوشی هایش بلکه در ماجرای عشق
.
خشونتی که حتی تماشایش هم بیننده را می خراشد
!

فیلم پایانی تلخ اما مملو از تعلیق  دارد. آدل به عنوان آخرین تلاش ، با لباس آبی به نمایشگاه نقاشی "اما" می رود و در میان نقاشی های او از شکم حامله دوستش قدم می زند. "اما" یی که دیگر موهایش آبی نیست. آدل نمایشگاه را ترک می کند.  سرگشته و پوشیده شده در رنگ آبی لباسش دوربین از پشت سر او را نشان می دهد در کوچه ای تاریک. مردی از دوستان مشترک او و "اما" به دنبال پیدا کردن آدل نمایشگاه را ترک می کند.  موسیقی لحظه مواجهه "اما" و
"آدل" در پس زمینه صدای خیابان دوباره شنیده می شود . شاید که زمان آبستن ماجرایی دیگر است. آبستن ماجرایی آبی برای یکی دیگر.
آبی که از موهای سر اما به تن آدل منتقل شده است
.
آدل که آبی را به تمامی در بر گرفته است! ... و عشق که فرا و فارغ از جنسیت به هر آنکه خواهد فرود می آید
!

بار دوم که فیلم را نگاه می کردم جمله ای مدام در سرم طنین داشت:

      
"این ما نیستیم که عشق را انتخاب می کنیم ، این عشق است که ما را انتخاب می کند!"

خلاصه فیلم برای من در همین جمله است  .

و یک نکته در حاشیه
  :
فیلم در فرانسه برای بالای دوازده سال اکران شده است.  صحنه های اروتیک این فیلم از دید من مرز بین فیلم پورنو و غیر پورنو را پشت سر گذاشته است. با این حال دوازده ساله ها می توانند به تماشای آن بروند. این در حالی ست که شیوع سقط جنین بین نوجوانان دوازده ساله، دولت اولاند را وادار به تصویب لایحه  پوشش بیمه برای سقط جنین نوجوانان کرد.
 با خودم فکر می کنم بلوغ زود رس تا کجا می تواند پیش برود ؟! رویکردهایی چنین بی پرده در جامعه  و آنها را در معرض دید نوجوانان قرار دادن آیا آسیبی به توازن بین گنجایش جسمی و روانی نوجوانان نمی زند؟!







۳ نظر:

  1. چه خوب بود نوشته ات صبای عزیز. من هم نوشته ای داشتم درباره ی این فیلم که نیمه تمام موند و تاکیدم بر عاشقانه بودن فیلم بود. شاید تمامش کردم اون نوشته رو.

    پاسخحذف
  2. نقد شما واقعا عالی بود. از لحظه اول که این فیلم رو می دیدم تقریبا تا اواسط فیلم که ناگهان چالشی دیگر بیان می شود به این فکر می کردم که چه نیازی به نمتیش این تصاویر تکراری و نشان دادن مداوم اینکه کسی عشق را بجای دیدن در جنس مخالف در جنس مخالف می بیند وجود داردد. اما درست جایی که آدل می گوید تو اطلاعاتت از من بیشتر است و دوستان خوبی داری و اما در جواب می گوید به سراغ چیزی که علاقه داری برو ؛ بنویس و ... نقطه عطفی ایجاد می شود که آدل باید از پیله خود بیرون بیاید و خودش را بشناسد. و چه خوب انتقال رنگ آبی رو از اما به آدل بیان کردید. بنظرم این داستان امکان داشت در مورد دو جنس مخالف نیز باشد ؛ مهم روایت این بیرون آمدن از پیله و شناخت خود و دنیای بیرون است.واقعا زیبا بود و شایسته ی نخل طلایی.
    virginia.blogfa.com

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ممنون از وقتی که گذاشتید.
      لطفتون مطبوع و دلگرم کننده است :)

      حذف