جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ آبان ۲۲, چهارشنبه

دوستی و برخوردار شدن از درد تضاد

تلفن زنگ بزنه ... گوشی رو برداری ... بگی الو و بلافاصله  صدای آشنای دوستت از اون طرف  به جای سلام بگه :
- یره مو تو ر ِ خیلی دوست دروم !
و دوباره  تکرار کنه :
ا ِ یره مو تو ر ِ خیلی دوست دروم !
اونهم با لحنی عجیب ... مثل کسی که ناگهان حقیقتی تنیده شده در خودش براش روشن شده باشه ....
فرنگیس این جمله رو تکرار می کرد و برای من فرصتی باقی نموند که بهش بگم مدتهاست که از کیفیت این دوستی من هم در حیرت هستم. ما از فیس باهم آشنا شدیم و فقط دوبار حضوری هم دیگه رو ملاقات کردیم. بار دوم در پاریس  به اندازه ی همه ی عمرم همراه باهش خندیدم. توی خیابون های پاریس زیر بارون راه می رفتیم و به لطف لهجه مشدی  از خنده رعشه می گرفتیم. گاه حتی مثل دو تا لات مست وسط پیاده رو ولو می شدیم .

راستش وقتی نگاه می کنم از کیفیت دوستی های اطرافم حیرت می کنم. هر چند با خیلی ها ملاقات های حضوری فقط چند ساعت بوده  یا حتی اصلا ملاقات حضوری هم وجود نداشته ...   فقط رابطه کلامی بوده اما انگار هر یک روزنه های جدیدی رو در من باز کردن که چنین با سیتو پلاسم ها ی وجودم آمیخته شده اند.

نه! کیفیت دوستی هیچ ربطی به کمیت حضور نداره به کیفیت خلوص داره!

کیفیت دوستی حتی ربطی به نقاط اشتراک هم نداره . نه در عقیده و نه در سلیقه!
هر چند که شباهت ها مطبوع هستند و استارتی مناسب  برای شروع رابطه  اما آنچه که واقعا به دوستی کیفیت می ده چیزی جز خلوص نیست . با خلوص هست که می شه از لایه های تشابه به لایه های عمیق تر تضاد ها رسید و از دیگری برخوردار شد .... برخوردار!  این تضادها هستند که روزنه های جدید رو در آدم باز می کنند ... این تضادها هستند که آدم رو سیال و زنده نگه می دارند.

مطبوعییت ِ عقاید مشترک کیفیتی سطحی ست آن چیزی که آدم رو زنده و پویا نگه می داره درد ِ مطلوب تضادهاست.
و این درد برای همه کس قابل تحمل نیست . قابلیت ِ تحمل و پذیرش این درد با چیزی حاصل نمی شه جز کیفیت خلوص !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر