جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

جدل های حقوقی همجنس گرایان، تنوع آفرینش و انعطاف پذیری ساختارهای اجتماعی


من مبلغ هیچ ایده ای نیستم جز شهامت گذر کردن، نگاه انداختن و فکر کردن فرای تعریف ها و ساختارها .
در این جسارت عبور از تعریف ها نیز به هیچوجه مبلغ ساختار شکنی کور هم نیستم چرا که ساختارشکنی صرف، بی آنکه ساختاری نو و بزرگتر را پیشنهاد کند، یک تخریب است. خانه را وقتی خراب می کنند که طرحی نو ، کامل تر و کارآمدتر در دست باشد. اگر چنین طرحی در دست نباشد خراب کردن خانه قبلی نامش  ویرانی ست.
این متن صرفا یک پروسه ذهنی ، یک سفر آزادانه ذهن به فرای ساختارها و ارزش های غالب است.

******************

دیشب عزیزی از آن سر دنیا برام توضیح داد که  لایف استایل مدرن خانم فاستر ظاهرا به آن معنی ست که ایشان همجنسگرا هستند و هم زمان سرپرستی دو پسر را هم به عهده دارند.  هم زمانی اخبار خانم فاستر با اخبار مربوط به جنجال های حق حضانت فرزند برای زوج های همجنسگرا در فرانسه  روزنه های جدیدی را در ذهن من باز کرد.
و مرور ذهنی ای را سبب شد  .... از تصوراتی که برایم ساخته شده بود تا مشاهدات مستقیمی که امروز دارم .

اعتراف می کنم که  تصور کودکانی با دو سرپرست هم جنس برایم دشوار و ثقیل ست اما با خودم فکر می کنم که :
  رویکردها و روش های دیگران در زندگی ممکن ست  برای من نوعی خیلی عجیب و غریب باشند اما  همیشه جایی برای تفاوت و پذیرش باید گذاشت ... وقتی  برجسته ترین جلوه ی خلقت ، تنوع و گونه گونی ست باید :
                                                 
"جایی برای نقصان درک خود از هستی گذاشت  و نه  نقصان ِ هستی ِ دیگری !"

چیزی که اینجا در بیان ِ منتقدین مذهبی و سنتی، آزارد دهنده ست قائل بودن به نوعی ملاک و مطلق از پیش پذیرفته شده است که عملا هستی را مرز بندی و کوچک می کند. نقدهایی که اصولن استوار بر طبیعتی تمامیت خواه و مطلق گرا هستند . آنان رویکرد دیگری را تنوع طلبی و زیاده خواهی می بینند و خودشان را ملاک و معیار طبیعت و قیاس!
خصوصیتی  که در بیان منتقدین مذهبی و سنت گرا مباحثه عقلانی را از جایی به بعد دشوار می کند.   

 پیش از این و در ایران ،  تصویری که جامعه ی پیرامونم برای من از همجنسگراها ساخته بود ، تصویری بود از افرادی به شدت غیر طبیعی ، بی بندوبار و تنوع طلب . این  تصویر روی تنوع طلبی جنسی متمرکز بود و بنابراین بار جنسی اش سنگین تر از جوانب عاطفی اش بود اما حالا که از آن  فضا دور شده ام و شانس نگاهی مستقل تر را یافته ام  می بینم که:
 اصلا همین تقاضا برای حضانت بچه نشان دهنده آن است که چقدر در این زوج ها  بار عاطفی قوی وجود دارد. همجنس گرایی صرفا یک نیاز یا انتخاب جنسی نیست بلکه یک نیاز  عاطفی است  چرا که  اگر یک انتخاب جنسی صرف بود با حق زندگی مشترک موضوع تمام شده بود اما همین تقاضا برای حضانت فرزند دریچه ای بزرگ به روی جوانب پنهان آدمیزاد باز می کند. اینکه انسان همجنسگرا رویکردش به زندگی  چیزی بیشتر از یک انتخاب جنسی صرف است .

و من فکر می کنم که :
 آدمیزاد باید جسارت بیان خودش را داشته باشد، رویکردش به زندگی و خواسته هایش  از زندگی ... نه فقط برای کسب آنها بلکه برای ارائه دادن زاویه ای دیگر از جوانب پنهان هستی ..... هر چقدر هم غیر معمول و عجیب !
 
هستی خیلی خیلی خیلی بزرگتر از "من" است و دیگری با بیان "خودش" در واقع پنجره ای نو از تنوع خلقت  و عظمت هستی  را به روی "من" می گشاید .

در این ماجرای پر جنجال حق حضانت شخصا به هیچ وجه به خواسته ی حضانت فرزند توسط زوج های همجنسگرا باری غیر اخلاقی یا غیر عادی نمی دهم  بلکه چالش ذهنی من صرفا هزینه های اجرایی شدن چنین حقی ست که شاید دیگری ِ از همه جا بی خبر - کودک - مجبور به پرداخت آن شود ... و درست در همین لحظه متوجه نکته ای می شوم :

ما مدام از آسیبی که این نوع کودکان  در اجتماع به خاطر غیر عادی بودن سرپرست هایشان می بینند حرف می زنیم.  آسیبی که اجتماع به انها وارد می کند  و نه سرپرست هایشان! ما گناه بسته بودن و منعطف نبودن جامعه را به زور  به گردن دو نفر دیگر می اندازیم !

چیزی تنگ و تاریک و خشک به نام جامعه ساخته ایم و بعد هر آنچه را که در آن جا نگیرد  له و لورده می کنیم و بدتر از همه متهم !!!!!
متهم به غیر طبیعی بودن !!!!

پرسشی ذهنم را پر کرده است :
آیا مسئولیت
آسیب دیدن این بچه ها در اجتماع واقعا به عهده  سرپرست های همجنس گرایشان است یا  اجتماعی  که با ساختارها و ارزش های از پیش تعیین شده انعطاف پذیری و قابلیت تطابق با تنوع موجود در آفرینش را ندارد؟!

**********

۱ نظر:

  1. جدا از نوع نگرش جنسی والدین که دگر گرا و یا همجنسگرا باشند اگر والدینی با اطمینان از اینکه فرزندشان در آینده به سبب نوع ارتباط آنها در آینده به مشکل بر خورد میکنند پس مستقیما مسئول این مشکلات خواهند بود و دور از انصاف است کودکی را که میتواند در آینده وارد این مشکلات نشود برای صاحب فرزند شدن و لذت مادر پدر شدن این کودکان را به دردسرهای بعدی بیاندازیم ..

    پاسخحذف