جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ فروردین ۲۳, یکشنبه

شیار 143

ماجرای یک زندگی رو می تونیم،
بشنویم در قالب یک روایت،
می تونیم بخونیم در قالب یک کتاب،
می تونیم تماشا کنیم در قالب یه فیلم.

می تونیم سخت متاثر بشیم،
می تونیم ساعت ها بهش فکر کنیم،
می تونیم حتی گریه کنیم،
ناخودآگاه ، غیر قابل کنترل ...  با هق هق اما
نمی تونیم به عمق برسیم.
عمق درد ِ یک زندگی.

عمق در لحظه هاست .... ثانیه ها ... پیوسته و بی پاز.

می شه وسط یک حکایت،  درخواست سکوت داد برای یک نفس تازه کردن.
می شه کتاب رو بست ... با فنجانی چای فشار داستان رو کاست.
می شه فیلم رو پاز کرد ... سیگاری کشید.

عمق در لحظه هاست .... ثانیه ها ... پیوسته و بی پاز.

سال ها در ساعت هایی خلاصه می شه ...
می شنویم،
می خونیم،
می بینیم اما
عمق درد ِ یک زندگی چیزی نیست که با ساعتی بشه لمسش کرد.
فقط به مرزهایی نزدیک می شیم ... و متاثر.

شیار 143 چنین کیفیتی داره.
ما رو نزدیک می کنه .... به مرزهای عمیق درد  در یک زندگی.
و ما در نزدیک شدن به مرزهای  چنین دردی حتی ممکنه احساس مچاله شدن کنیم اما صدایی مدام در ذهن زمزمه می کنه :
این درد ِ سال ها ست ... خلاصه شده در ساعتی.
تحملش چطور ممکنه ... چطور!
15 سال زندگی در چشم به راهی ِ عزیزی پیوند خورده با جان.
15 سال زندگی در تعلیق و انتظار.

و خدای من اون صحنه پایانی!
شاعرانه،
سمبلیک،
سخت زیبا.
قالی تمام می شه،
رشته ها به دست بافنده گسسته می شه.
مادر پس از 15 سال تعلیق، رها می شه.
و تو متحیر و منگ با خودت فکر می کنی :
خدای من!
چه قصه ها پشت ِ صورت هاست.
چه دردها در کالبدها ست.
چه سرگذشت ها بر  این سرزمین گذشته است.

شیار 143 فیلمی بی ادعا، ساده، عمیق و زیباست.
با بازی تاثیر گذار مریلا زارعی.
آیا می شه هنرمندی با چنین شخصیتی آشنا بشه ، شبیه سازیش کنه و بتونه سطحی و ساده ازش گذر کنه؟
نه!
حال مریلا زارعی قابل فهمه ... موقع دریافت سیمرغ.

بازی او تحسین برانگیزه ... به لطف قدرتی که در شخصیت روایت است.
به لطف شخصیت پردازی ساده و  عمیق در فیلم نامه.
و صد البته بی ادعایی کارگردان در پرداخت های ساده و بی پیرایه  فیلم.
*******************************

چند شب پیش دیدم ... انقدر بهم فشار آورد که احتیاج به زمان داشتم برای آرام شدن.
وقتی آرام شدم، احتیاج به حرف زدن داشتم ازش برای تسکین یافتن!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر