جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۶ مرداد ۲۲, یکشنبه

منطقی یا ترسو؟!

از خونه مهمتر، صاحب خونه است ... وقتی مستاجر هستید.
از حقوق و عنوان شغلی مستاجر مهمتر، شخصیت مستاجر هست ، وقتی می خواید خونه تون رو اجاره بدید.
این چکیده ی تجربه ی من طی پنج سال اجاره نشینی در فرانسه است.
تا حالا سه تا صاحب خونه داشتم.
هر سه خیلی خوب و از میان این سه ، دو تا شون محشر.
اولش صاحب خونه ام بودن حالا اما دوست... دوستان بسیار نزدیک.
اولش با امضای قرارداد بخشی از خونه هاشون رو بهم اجاره دادن ، حالا همه ی خونه و زندگیشون رو بهم می سپارن ... نه با قرار داد رسمی بلکه با اعتمادی دوستانه.
این روزا دوباره دنبال خونه ام .
دنبال خونه گشتن سخته اما جذابیت های خودش رو داره .... از همه جذابترش همون مکالمه های اولیه .... وقتی دو طرف در حال سبک سنگین کردن هم هستن .... غریبه هایی که ناخودآگاه کلی جنبه های جالب ازشخصیت شون رو بروز می دن.
غریبه هایی که یکی شون بی تردید دوست آینده ام خواهد شد.
تمام دو روز گذشته در حال زنگ زدن و وقت گرفتن بودم.
بعضی ها دندون گردی از همون الو گفتن اولشون هویدا ست.
بعضی های دیگه همون سلام اولشون پر از ترس و تردید و سوئ ظنه .... نمی تونم بگم حق دارن.
فقط می تونم بگم اسیرن ... اسیر کلیشه ها ... کلیشه خارجی و فرانسوی.
خوشبختانه که زیاد نبودن.
یکی شون ازم پرسید:
به نظر می رسه خارجی هستید.
گفتم بله.
گفت :
کسی هست که ضمانت تون رو بکنه؟
گفتم : هست ولی ترجیح می دم خودم ضامن خودم باشم ... بهتون چک ضمانت می دم.
می تونین از صاحب خونه های قبلیم در مورد من پرس و جو کنین.
از شرایط کاریم پرسید.
براش توضیح دادم.
گفت:
خوب می دونین مستاجر فعلیم همین شرایط شما رو داره و من کلی مشکل باهش دارم.
راستش بهم برخورد.
بهش گفتم:
خانم،
شرایط مشابه یه چیزه ، شخصیت های متفاوت یه چیز دیگه.
من شرایطم رو صادقانه برای شما گفتم حالا شما یا می تونید به من قرار بدید یا نمی تونید.
با تردید گفت :
حالا فلان روز بیاین.
گفتم:
قبلش باید مطمئن بشم شرایطم برای شما قابل قبوله چون وقتم محدوده.
گفت:
حالا بیاین از نزدیک صحبت میکنیم.
می دونین ،
حالا دیگه تردیدش من رو هم مردد کرده ... نوعی ترس و ضعف در پاسخ هاش بود .... پر از دافعه.
موقع خداحافظی بهش گفتم:
خونه شما برای من جالبه ... برای دیدنش میام .... امیدوارم خوش شانس باشید!
با تعجب گفت :
چرا خوش شانس؟!
گفتم:
یکی از خوش شانسی های زندگی شما می تونه این باشه که من مستاجرتون بشم.
شماره تلفن صاحب خونه هام رو براتون می فرستم ... باهشون صحبت کنید ... متوجه منظورم می شین.
گمونم به عمرش مشتری ای اینطور باهش حرف نزده بود.
موقع خداحافظی گفت :
منتظرتون هستم .
اما راستش رو بخواین من حسابی روش باز نکردم.
اینو بذارین کنار مکالمه با خانمی دیگه که صاحب خونه فعلیم بهم معرفی کرد.
زنگ زدم برای گرفتن وقت .
ازم پرسید آیا خونه اونها اولین خونه ای هست که می رم برای بازدید یا آخرین؟
گفتم وسطی .
گفت ترجیح می دم خونه ما روبذارین آخرین .
پرسیدم چرا؟
گفت :
خوب بعد از اینکه همه رو دیدین میاین ما رو می بینین و پیش خودمون می مونین دیگه !
می بینین!
یه جور صمیمیت و جلب اعتماد در این پاسخ هست که همه ی جوانب مادی رو تحت الشعاع قرار می ده .... یه جور هوش .... هوشی که ضعف های احتمالی مادی رو پوشش می ده و مشتری رو جلب می کنه.
خونه اش در مقایسه با خونه اون خانم دیگه کاستی هایی داره، حداقل تو عکس ها، اما نوع برخوردش آدم رو جلب می کنه .... و شاید حتی تسلیم ... نمی دونم چی پیش میاد اما فعلا بدون دیدن خونه ها، نسبت به یکی شون حسی منفی پیدا کردم و دیگری حسی مثبت .
همه ی آدم هایی که این روزا باهشون حرف می زنم یک شرایط بیرونی مشترک دارن .
همه شون می خوان خونه شون رو اجاره بدن .
ولی هیچکدوم گفتار و نگاه مشابه به موضوع ندارن.
این از نوع مکالمه شون پیدا ست.
بعضی ها می گن برای اجاره دادن خونه باید منطقی بود.
جای تعارف نیست.
مردم دوست ندارن سرمایه و پولشون روبه خطر بندازن.
بله درسته جای تعارف نیست ..... و من هم با هیچکی از جمله خودم تعارف ندارم.
من به گواه صاحب خونه هام بهترین و مطمئن ترین مستاجری بودم که داشتن.
تحقیق در مورد مستاجر می تونه بخشی از روند اجاره کردن خونه باشه ....منطقا.
اما اونایی که در ساختارهای معمول و غالب اجاره خونه مثل ضامن و قرار داد شغلی درجا می زنن ، شانس هایی رو هم از دست می دن.
منطقی بودن یک چیزه ، درجا زدن در نرم های معمول و غالب یه چیزه دیگه .
نباید با هم اشتباهشون گرفت.
منطقی بودن در تضاد با باز بودن نیست بلکه درست برعکس.
ترسو و پر سوئ ظن بودنه که در تضاد با منطقه.
از دست دادن من هم برای یک صاحب خونه غیر منطقیه .... تعارف که ندارم ... با هیچکی از جمله خودم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر