جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۷ دی ۲۴, دوشنبه

شما که احتمالاً یک کمی خودتان را می‌شناسید ...

به لحن تندی گفت: «همچو تعارفی بی‌معنی است. هیچ چیز از این خوشایندتر نیست که آدم خودش را برای کسی که ارزشش را داشته باشد به دردسر بیندازد.
برای بهترین آدمها، پژوهشهای هنری، عتیقه‌بازی، مجموعه‌داری، باغبانی، چیزی غیر از جانشین و بدل و بهانه نیست.
همهٔ ما در ته خمره‌مان، مثل دیوجانوس آرزوی یک انسان را داریم.
گل پرورش می‌دهیم و درخت می‌کاریم امّا از سر ناچاری، چون گل و درخت تسلیم‌اند. امّا ترجیح می‌دهیم وقتمان را صرف یک درخت انسانی کنیم، اگر مطمئن باشیم که به زحمتش می‌ارزد.
همهٔ مسأله همین است: شما که احتمالاً یک کمی خودتان را می‌شناسید، ارزشش را دارید یا نه؟»

Cette politesse ne signifie rien, me dit-il d’un ton dur. Il n’y a rien de plus agréable que de se donner de l’ennui pour une personne qui en vaille le peine. Pour les meilleurs d’entre nous, l’étude des arts, le goût de la brocante, les collections, les jardins, ne sont que des ersatz, des succédanés, des alibis. Dans le fond de notre tonneau, comme Diogène, nous demandons un homme. Nous cultivons les bégonias, nous taillons les ifs, par pis aller, parce que les ifs et les bégonias se laissent faire. Mais nous aimerions donner notre temps à un arbuste humain, si nous étions sûrs qu’il en valût la peine. Toute la question est là ; vous devez vous connaître un peu. Valez-vous la peine ou non ?


در جستجوی زمان از دست رفته
کتاب سوم - طرف گرمانت
 ص ۳۴۸
#مارسل_پروست
مهدی سحابی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر