جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ مهر ۱۲, یکشنبه

تراموا و پنیر فرانسوی

امروز تو تراموا خانمی که کنارم نشسته بود هی اوف و چوف می کرد و دماغش رو می گرفت.
حق هم داشت.
یه بوی تند و بدی می اومد.
خیلی نزدیک به من.
یهو دوزاریم افتاد که بو از کجا میاد.
از تو کوله ی من!
پنیر بز خریده بودم گذاشته بودم تو کیفم.
از اونایی که روشون پراز کپکه.
خیلی خوشمزه هستن اما خوب به همون اندازه هم بوش تند و شاید نامطبوع باشه.
برام سخت بود که خانمه تو سوئ تفاهم خودش باقی بمونه.
پنیر رو از کیفم در آوردم و جلو چشم خانمه بوش کردم و به انگلیسی گفتم:
خدای من این پنیرهای فرانسوی چرا اینقدر بد بو هستن!
خلاصه اینجوری ضمن اعاده حیثیت از خودمون ، یه کوچلو هم گذاشتیم زیر گوش بعضیا.
خیلی بابت بد بویی ناشکیبایی نکنن.
صنعت بو کلا در فرانسه مرزها رو از هر دو سو در نوردیده.
همونقدر که عطرهاشون خوش بویه، پنیرهاشون هم بد بویه.
ولی خدایی این برام درسی شد که دیگه هیچ وقت با خریدی که شامل پنیر فرانسویه وارد اماکن سربسته عمومی نشم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر