جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ مهر ۱۳, دوشنبه

«ما» یا «من»، مسئله این است!

رفتم نون بخرم.
این نونوایی جای خونه ما نوناش خیلی خوبه.
سر ظهر که می شه جلوش صف می بندن.
زیر بارونا مثل بقیه تو صف واستاده بودم .
یه وقت دیدم یه زوج جوونی اومدن و رفتن جلو که مثلا ویترین نونا رو ببینن.
ما هم گفتیم خوب این می خواد ویترین رو نگاه کنه بعد بر می گرده تو صف. سر فروشنده ها هم حسابی شلوغ بود، حواسشون نبود نوبت کیه.
خود آدم ها مثل آدم نوبت هم رو رعایت می کردن.
اما خوب متاسفانه این دو عزیز از شلوغی سر فروشنده ها استفاده کردن و خارج از نوبتشون سفارششون رو دادن و گرفتن و رفتن.
احتمالا و خوشبختانه هیچکس هم جز من تو اون جمعیت متوجه نشد که این دو عزیز باهم داشتن فارسی حرف می زدن.
نمی دونم شاید من زیادی حساسم و به «ما» اهمیت می دم ولی در هر صورت گمانم اینه که وقتی ناگزیر در چیزهایی مثل زبان و وطن مشترک هستیم ، رفتار مون هم دیگه مقیاس فردی نداره.
بلکه ناخودآگاه در اذهان تصویری از «ما» می سازه و نه «من».
به عبارت دیگه،
هر یک از ما به واسطه مشترکات جمعی، امانتی از دیگران رو همواره با خود داریم که باید امانتداریش کنیم.
مطمئن هستم روزی که رفتار ساده ای مثل رعایت نوبت و صف تبدیل به یک فرهنگ در میان جامعه ایرانی بشه ، بخش قابل توجهی از نابسامانی ها ، معضلات و حتی ستم ها هم خود به خود رفع می شه.
به همین سادگی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر