جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ آذر ۱, دوشنبه

خدا یا امپریالیسم؟!

راست و دروغش رو نمی دونم اما می گن یه زمانی مترلینگ گفته:
اگه خدایی باشه و روز داوری، پیش از آنکه او منو به محاکمه بکشه ، من او رو به باد محاکمه می گیرم ... از این بابت که منو یه توالت ِ متحرک آفرید و این همه رنج و درد بابت فشار روده و مثانه بهم تحمیل کرد .... چه خدای ِ خشن و بی ظرافتی!
حالا داشتوم فکر مکردوم مو هم اگه همچی شانسی داشته باشوم که بتونوم قبل از پرتاب شدن به اسفل سافلین دوزخ دو کلوم با خدا اختلاط کنوم ، او رو از بابت یک چیز وفقط یک چیز به باد سرزنش و محاکمه میگیرم.
چی؟
آب و هوا ... این بی عدالتی مطلق در توزیع باران و آفتاب .... یعنی به امام هشتوم کپک زدم بس که بارون اومد .... یک چیزی مگوم ، یک چیزی مشنوفن .... مو حیرونوم به خدا ... یعنی وقتی هم آفتابه باز داره بارون میاد ... امروز عصر که زد به سیم آخر .... تو جاده هم بودم .... بارون ریز و یک ریز یهو تبدیل شد به دوش آب سرد ... هیچی رو نمی دیدم ... تو دلم گفتم خدایا غلط کردم همون ریز ِ یک ریز بیاد ولی دیگه اینجوریش نکن تو رو به امام هشتوم.
حالا مامانوم مگه ای شبا مشهد رسیده به منهای ده درجه اما دریغ از یک قطره برف یا بارون ... خشکه سرما فقط.
مو حیرونوم به امام هشتوم ... چرا ایجوری رفته آخه؟!
قدیما یادومه تا ای موقع سال تو مشهد حداقل دو تا برف مدرسه تعطیل کن آمده بود .... خدا بیامرزه آقا بزرگوم ر همیشه هر چیز غیر عادی اتفاق می افتاد می گفت:
کار، کار ِ انگلیسایه بابا جان!
او موقع ما تو دلمان بهش مخندیدم ولی گمونوم همچی بیراه هم نموگفته بنده خدا ... آخه این وضع غیر عادیه ... دیگه ربطی به تغییرات متناوب آب و هوایی نداره ... شش سال خشک سالی می شد بعد تموم ... شش سال بارندگی بود ... مو واقعا به ای قضیه شک دروم.
از ای قرمساق ها بر میاد هوا رو هم دست کاری کرده باشن ... بر نمیاد؟
بیا،
از غرغر با خدا شروع کردوم به غرغر با امپریالیسم جهانی ختم شد ... نمی دونوم به امام هشتوم کار ، کار کیه ؟
خدا یا امپریالیسم!

۲ نظر:

  1. یه مثل هست میگه نه آنقدر نخور که جانت در آید نه آنقدر بخور که از حلقومت درآید. حالا این داستان بارونم همینه. اونور شما میگی بابا جام بسته سرویس شدیم از بارون این ور ما میگیم جون مادرت دو چیکه ببار خفه شدیم از دود! البته نا گفته نماند یکی دو روزه آسمون اینجا هم دست و دل باز شده امروز صبح که زد به همون سیم آخر و برفم بارید!

    راستی نوشتن به این لهجه که گاهی میاد رو توی پستاتت عالیه!

    پاسخحذف
  2. این قضیه کم آبی ایران شده کابوس ... یعنی هیچ چیز بیشتر از خبر بارندگی تو ایران خوشالم نمی کنه .
    لهجه دست خودم نیست یهو می بینم خورده رو کانال خراسون :)
    بعضی وقتا هم رو کانال یزد و تبریز و شیراز می ره ... ناخودآگاه!

    پاسخحذف