جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۶ مهر ۱۲, چهارشنبه

تفاوت اینجا با آنجا!

اجازه می دین تفاوت فرهنگ اجتماعی ِ اروپا با ایران رو از دید خودم بگم ؟
حالا من به هر حال می گم 
تفاوتش اینه که تو ایران ذره بین می ندازن روی خبرهای بد و بدبختی ها ، اینجا ذره بین میندازن روی خبرهای خوب و حالا یه خورده خوبی هایی که غیر قابل انکاره.
رسانه ، تبلیغات، نقطه ی قدرت ِ سیستم سرمایه داری هست.
قدرتی که باید یه عجوزه رو پریچهر نشون بده.
البته در این مورد موفق بوده.
نقاط قوتی مثل آزادی پوشش و زندگی خصوصی بیشتر از اونکه ربط به سیستم سیاسی داشته باشه ریشه در سنت جوامع غربی داره - از دید من .
اما درباره ایران حاضریم همه چیز رو به خاطر سیاست ، سیاه کنیم و به کثافت بکشیم.
از آئین مذهبی - ملیش بگیر تا یه خبر خودکشی.
چرا ؟
چون مثلا با نظام حکومتیش موافق نیستیم.
سنت و فرهنگ و مذهب و غیر مذهب و همه چیز داخل ایران رو یه عده حاضرن به لجن بکشن چون فکر می کنن این یعنی یه کنش سیاسی.
این عده حاضرن روی همه بدبختی های غرب هم چشم بپوشن چون فکر می کنن تنها مدل موجود برای اصلاح هست.
این اشتباهی بسیار بیراه و خطرناکه.
اینجا مردم به یه شکل دیگه بدبخت و مریضن ... خودشون هم نمی دونن این همه استرس و غر زدنشون از چیه .
از من بپرسین می گم از فشار کار و افسردگی ای که زندگی ماشینی، مصرفی و در یک کلام سرمایه داری به همه تحمیل کرده و روز به روز هم بیشتر می شه .
اینجا همه ی فشار سیستم حکومت سرمایه داره به طبقه متوسط منتقل می شه .
طبقه ای که کار می کنه ، مالیات می ده ، یه ماشین قراضه داره و هی جریمه می شه و خزانه دولت رو تامین می کنه و البته یه شرکتی که بهش یه حقوقی می ده و مدام بهش غر می زنه.
این غرها یی که شرکت ها به پرسنلشون تحمیل می کنن یه جاهایی می زنن بیرون.
استرس های اجتماعی یه آینه هایی داره . یکیش رانندگی.
بیاین کنار دست یه فرانسوی بشینین ببینین موقع رانندگی چقدر به عالم و آدم غر می زنه .
واقعا عجیبه.
بذارین یه مثال دیگه بزنم:
همکارم چند روز پیش به علت بارندگی و لغزندگی زمین سر خورد و افتاد و انگشتش بدجوری آسیب دید.
به محاکمه کشیدنش که چرا موارد امنیتی رو رعایت نکردی و زخمی شدی.
از دور یه عده بشنون می گن:
وای چه شرکت مهربون و نازی که اینقدر به امنیت و سلامت پرسنلش اهمیت می ده.
اما داستان چیزه دیگه ای هست.
مخارج مرخصی استعلاجی برای شرکت ها گرون تموم می شه ... پرسنل یا بهتره بگم برده هاشون دو روز کمتر کار کنن ، پول از جیب شرکت در می ره .
خوب اینجوری می شه که بسیاری از پرسنل درد و مرض ها شون رو مخفی می کنن.
در غیر اینصورت با یه تیپا شرکت می ندازشون بیرون.
با قانون کار جدید ِ مکی ملیجک، مکرون، که دیگه همه ی ریش و قیچی دست شرکت ها ست .
پرسنل عملا یه مشت برده هستن که باس برن خدا رو هم شکر کنن شرکت معظم فلان به بردگی استخدامشون کرده.
اسمشه اینجا 35 ساعت کار در هفته است ... فشار کار بیش از 45 ساعته .
البته اینو کسی باور نمی کنه مگر اینکه بیاد و از نزدیک با این جامعه کار کنه و کنارشون نون بخوره و هر روز شنونده غرغر ها و دیوانگی ها شون تو رانندگی باشه.
برای هرکس این نفرت های کور، آدمکشی ها و تیراندازی های بی دلیل به جماعت در دنیای غرب عجیب باشه برای من دیگه نیست .
آدم ها در سیستم سرمایه داری تو چرخ دنده هایی افتادن که شیره جونشون رو می کشه ... چیزی براشون باقی نمی ذاره جز خستگی، افسردگی و نهایتا نفرت ... نفرتی کور که فقط منجر به انفجارمی شه .... حالا البته شکل انفجار از جامعه ای به جامعه دیگه تفاوت داره .
یه جا به شکل خودکشی بروز می کنه و یه جای دیگه که اسلحه آزاده به شکل کشتن کور مردم و بعد خودکشی.
برای من امروز اروپا نمونه کوچک تر و نحیف تری از آمریکا ست .
آمریکا نه به عنوان یک کشور بلکه به عنوان نماد و مرکز سرمایه داری افسارگسیخته.
اروپا به تمامی مقابل سرمایه داری افسار گشیخته تسلیم شده .. هیچی از سوسیالیسمش باقی نمونده جز یه خورده ادا و شعار که همون هم داره ته می کشه.
یه درخواست.
لطفا این سئوال رو از خودتون بپرسین:
چرا این همه خودکشی ، دیگر کشی و تیراندازی های کور در دنیای غرب یا بهتره بگم دنیای تسلیم شده به سرمایه داری افسار گسیخته ، رو به افزایشه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر