جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ مهر ۴, پنجشنبه

اروتیک و آمیختگی


کلام عهد عتیق زیباست.
و فکر می کنم:
چگونه ممکن است فرمی زیبا باشد بی آنکه محتوی زیبایی داشته باشد
!
و بر عکس چگونه ممکن است محتویی زیبا باشد  بی آنکه ناگزیر فرمی زیبا به خود گرفته باشد؟ !!!

 
امروز ناپرهیزی کردم و دوباره به سنت نیکلا رفتم ... منتظرم بود! 
با کلماتی از قدیسین که بر ستونها یش دل و دیده ی من را ربودند
:

Heureux
les coeurs purs
car
ils verront.
(Saint Claire)

خوشا دلهای پاک
چرا که خداوند را خواهند دید.
(سن کلر(

Heureux
ceux qui ont faim et soif de la justic
car
ils seront rassasies.
(Ste. Louis)

خوشا آنانکه گرسنه و تشنه ی عدالتند
چرا که لبریز خواهند شد.
(سن لوئی)

Heureux
Ceux qui
sont persecutes pour
la justice
car
la Royaume des cieux
est a eux.
(Ste. Maximillien Kolbe)

خوشا آنانکه
در راه عدالت آزار دیدند
چرا که
پادشاهی آسمانها از آن آنهاست .
(سن ماکسیمیلیان)

زیر طاق های بلند کلیسا نشسته بودم . کلمات را می خواندم و از احساس وصف ناپذیر یگانگی سرشار شده بودم.
هیچ چیز بیگانه  نبود اگرچه نو بود.... برای من !
سرشار شده بودم از
احساس آمیختگی با زبانی که ظاهرا بیگانه و نو  است برای سلول های مغزیم.

بله!  کلمه ی درست همین است :

"آمیختگی"

ناگهان احساس کردم  لایه های بی روح گرامری زبان چون لباسی فروریخت. "زبان" برهنه شد و " کلمه " عریان با من آمیخت! مملو از احساس هم آغوشی ... حتی اروتیک هم بخشی از این تجربه حسی بود !


نه! هیچ نیازی به جایگزینی امری با امری دیگر نیست . در یک روند طبیعی در آفرینش هنری، هیچ نیاری به تلاش برای جایگزین کردن "اروتیک" به جای " هرمونتیک "  نیست . ایده ای که این روزها تبلیغ می شود.  اروتیک را می توان  با خواندن یک شعر هرمونتیک و حتی همراه با خوردن غذا ، حل یک مسئله ای ریاضی و یا هنگام بالا رفتن از صخره ها احساس کرد اگر تعامل با موضوع پیش روعمیق و همه سویه باشد . موضوعی که می تواند شعر باشد یا ریاضیات یا غذا 

هنر یعنی قدرت انتقال تجربه ای انسانی که با احساس ِ عمیق اشتراک و پیوند همراه است.
در این صورت "اروتیک" به خودی خود قسمتی از این تجربه نیز خواهد بود.
  -
بی آنکه نیاز به تمرکز یا تزریق آن باشد -

یاد جمله ای افتادم از نیچه که این روزها در تقابل با عشق دستاویز منکرین و معاندین عشق قرار می گیرد.
جمله ای با این مضمون
:
عشق چیزی جز ملکوتی کردن غریزه جنسی نیست.
اما به نظر من این نگاهی به شدت محدود و بسته است. اروتیک احساسی ست که به طور طبیعی با تجربه ی "آمیختگی" همراه است و نه لزوما "تجربه ی آمیزش جنسی"

"
آمیختگی" اوج اشتراک ، پیوند و در نتیجه "دریافت" ِ پدیده هاست. میل  به "آمیخنگی" ، جدا از نیاز و میل به "شناخت ِ پدیده ها"  نیست .

به عبارت دیگر "دریافت"  به معنی "شناخت " ی  کامل و همه جانبه ست. شناختی که در مرزهای عقلی و استدلالی محدود نمی ماند بلکه با تجربه ای حسی نیز همراه می شود . تجربه ی حسی که "اروتیک" هم بخشی از آن است .
بخشی پر رنگ و برجسته !

به این معنا
عشق اوج شناخت و دریافت پدیده هاست چرا که با آمیختگی و یگانگی با "پدیده" همراه است و طبیعتا با حسی عمیق از "اروتیک
"..
عشق به کسی یا چیزی یا موضوعی ... عشق به غذا ... به  فیزیک ... به صخره ها ... به هر چیزی

جرات می کنم و این جمله را نیز اضافه می کنم که به باور من :
"
اروتیک" حتی می تواند معیاری برای محک ِ عمق ِ اشتراک و تجربه ی "آمیختگی" و در نتیجه عمق "دریافت" باشد!




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر