جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ خرداد ۱۸, یکشنبه

نانت و عروسک های غول پیکرش



این روزها تو فرانسه پر از مناسبت های مختلفه .
مهمترینش 6 ژوئن سالگرد لشکرکشی بزرگ متفقین از ساحل نرماندی به داخل فرانسه به رهبری و مدیریت آمریکا که بعدا در موردش می نویسم مخصوصا که امسال 70 مین سالگردش با مراسم مفصلی اجرا شد. اما اول بذارین از نانت شروع کنیم.
این روزها روزهای خاص نانت هست . سه روز جشن به مناسبت ساختن دو عروسک غول پیکر مکانیکی دیگه که گمونم قراره به برزیل ارسال بشه. داستان نانت و عروسک های غول پیکرش چیه؟

خوب ،
می دونین که نانت محل تولد ژول ورن هست و در بین مردم این شهر یه روحیه فانتزی قوی وجود داره طوری که از گذشته ها در این شهر عروسک های غول پیکر مکانیکی درست می کردن و ارسال می کردن به کشورهای مختلف. هر کدوم از این عروسک ها قصه ای داره و موضوعیتی. موضوع امسال احترام به افراد سالخورده و جایگاه اونها در خانواده است. برای همین امسال یه عروسک مادر بزرگ خیلی خیلی ناز همراه با یه بچه سیاهپوست درست کردن که گمونم قراره ارسال بشه به برزیل. در چهره این مادر بزرگ جزئیات دوست داشتنی رعایت شده. اجزا صورتش حرکت می کنه و چشم های فوق العاده مهربونی داره.

می دونین،
هیچوقت در زندگیم نه عروسک دوست داشتم و نه اهل عروسک بازی بودم اما این مادر بزرگ حسابی دل من رو برد اینقدر که چشم های مهربان و نازی داره. متاسفانه گمونم تو ویدیو خیلی خوب این جزئیات دیده نمی شه. همنقدر بگم که خمیازه می کشه ، پلک می زنه و حتی عطسه می زنه . موقع عطسه هم آب دهانش اسپری شد روی ملت .

یعنی به تمامی می شه اون روحیه طنز فرانسوی رو تو ساخت این عروسک دید. الان سه روزه دارن این دو تا عروسک رو تو شهر می چرخونن و ملت پشت سر این دو تا اوقات شادی رو تو شهر سپری می کنن.  خوشبختانه هوا هم همراهی کرده و آفتابیه.
فضای شهر واقعا شاد و مطبوعه . می دونین
برای من خیلی جالبه وقتی می بینم مردم با دو تا عروسک اینقدر شادی می کنن. عروسک هایی که البته پشتش ایده انسانی هم وجود داره.

دیشب من شگفت زده ی این فضا و این مردم بودم.
اونها از دیدن عروسک مادر بزرگ ذوق زده بودن و از ته دل می خندیدن . مادر بزرگ در انتهای برنامه بچه سیاه پوست رو بغل کرد و بوسید و با هم رقصیدن . بعدش هم بالش و پتو آوردن و خوابندنشون تا امرزو که دوباره تو شهر حرکت می کنن .
نانت شهری که روزی بندر برده داری اروپا بوده امروز بدون کتمان گذشته اش می خواد که مهربان و انسانی تر باشه . با همین کارهای ساده و شاد.

می دونین
دیشب به چهره های ذوق زده این مردم که اینقدر ساده شاد می شن نگاه می کردم و مدام صدایی تو سرم می گفت:
اینها همون مردمی هستند که یکی از بالاترین سرانه های مطالعه رو دارن.
اینها همون مردمی هستند که همیشه با اطلاعات شون در مورد تاریخ، فرهنگ و جامعه ایران من رو شگفت زده کردن.
مردمی چنین مطلع و در عین حال چنین ساده و شاد!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر