جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ مهر ۲۱, چهارشنبه

مهرگان در محرم

حالا مو معذرت موخوام ولی بذارن یواشکی و درگوشی یک چیزی برتان بوگوم، جالبه.
یعنی جالب از این نظر که تو ای مملکت مان چه تنوع فکری، آئینی و فرهنگی پشت دیوارها وجود دره .... اون هم پشت دیوارهایی که اینور دیگه اش، تو خیابون ها، همش سعی می شه یک آئین، یک مذهب و یک باور رسمی به نمایش گذاشته بشه .
راست و صداقتش ما تو دهه اول محرم دعوت شدم به جشن مهرگان.
خیلی هم خوش گذشت.
از میون خیابون های پوشیده از پرچم های سیاه رد شدیم و رسیدیم به یه باغ با صفا با آدم های با وفا .... کلی هم خوردیم و نوشیدیم و شادی کردیم ... سگ هم نشدیم .
به امام هشتم اصلن هم قصد توهین به محرم و اینا رو نداشتیم.
عزا و عید، حزن و سرور چیه جز دو روی یک سکه .... سکه ی هستی ِ آدمی.
سکه ای که اگه به همراهی و همگرایی نرسه دوزار هم نمی ارزه ... چه محرمش و چه مهرگانش.
مهرگانی که مو با دوستان دیدوم در کار انکار محرم نبود ... در کنارش بود.
بی آزاری برای دیگری ... کاش دوستان محرمی هم نه با دیده تردید و تکفیر که با دیده مهر، مهرگان ما رو هم می پذیرفتند که خواجه جان چه خوش فرمود :
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر