جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ بهمن ۱۴, پنجشنبه

« بهم بافتن - فکر کردن و هشدار هانا آرنت»

دو فعل در زبان فرانسه هست که هر دو در فارسی
(تا جایی که من می دونم)
 ، « فکر کردن» ترجمه می شه.
اما تفاوت اساسی با هم دارند.
توجه به این تفاوت اساسی می تونه  به هر فرد میزانی بده برای عیار ِ « تفکرآمیز » بودن یا « توهم آمیز » بودن فعالیت های ذهنیش.
این دو فعل عبارتند از :
Penser
Réfléchir
فعل اول به طور کلی برای هر نوع فعالیت ذهنی به کار برده می شه.
مثل « من تمام روز به تو فکر کردم
j'ai pensé à toi toute la journée

فعل دوم اما کلیت فعل اول را ندارد و شامل همه فعالیت های ذهنی نمی شود.
توجه به واژه شناسی فعل می تواند گویای تفاوت باشد.
در توضیح فعل دوم آمده است :

« renvoyer par réflexion »
«revenir sur sa pensée pour l'approfondir»
بازگشت حاصل از بازتاب.
بازگشت به فکر ِخود برای تعمیق دادن به آن.

چنانکه مشاهده می شود در فعل Réfléchir
یک فرایند رفت و برگشت ذهنی از درون به بیرون و مرور ذهنیات با دنیای بیرونی وجود دارد.
به عبارت دیگر نوعی خاص از فکر کردن که شرط آن بازتاب و تعامل است.
به زیر نگاه دوباره بردن فکر خود. به زیر سئوال بردن فکر خود.
چند مثال:

Les miroirs réfléchissent l’image des objets.
آینه ها ، تصویر اشیائ را بازتاب می دهند.

J’ai réfléchi à ce que vous m’avez dit.
درباره آنچه که گفتید (دوباره) فکر کردم.

همه ی این حرفها برای چه ؟
برای یادآوری هشدار عمیقا ضروری ِ هانا آرنت درباره  تفکر.
او منشائ شر را فکر ایزوله در برابر فکر انتقادی  می داند .  او در توصیف تفکر از صفت انتقادی استفاده می کند.
تنها فکری ، متفکرانه است که به روشی انتقادی باشد و نقطه آغازین تفکر انتقادی ، انتقاد بر فکر «خود» و قابلیت بازبینی افکار خود است.
 
هشدار تکان دهنده و به واقع قابل تامل او نه درباره  فکر نکردن بلکه فکر کردن به روشی ایزوله است. فکری که خود را به زیر سئوال نمی کشد. پیش فرض های ذهنی خود را پیدا نمی کند . نمی شکند . و اسیرشان میماند.. به این روش فکر کردن حتی از بی فکری هم خطرناک تر است نمی دانم در ترجمه فارسی ِ سخن او چطور میتوان این دو مفهوم را از هم تفکیک کرد. در ترجمه فرانسه اما به درستی از فعل Réfléchir دربرابر فعل کلی ِ Penser 
استفاده شده است.
 H. Arendt : « réfléchir cela signifie toujours penser de manière critique » ... le seul fait de penser est en lui-même une entreprise très dangereuse (…) mais ne pas réfléchir est encore plus dangereux »
تفکر فقط در فکر کردن به روش انتقادی ست که معنا پیدا می کند. فکر کردن به خودی خود کاری ست بسیار خطرناک اما خطرناک تر از آن  عدم بازبینی ِ افکار خود است.

حرف آخر:
ذهن همه ی ما ناخودآگاه و کم و بیش گرفتار پیش فرض هایی از «دیگری» و «پیرامون» است.
پیش فرض هایی که حتی خود از آن خبر نداریم.
برای رسیدن به نقطه ی شروع تفکر ، شرط لازم و ضروری  پیدا کردن پیش فرض های ذهنی خود ، شکستن آنها و رها شدن از آنها ست.
جز این هر آنچه در ذهن  گذرد بافتنی ست از خود بر خود
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر