جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه

فلاش بک هایی از مهر و خرد با چند فنجان چای

آخر هفته و صبح روز تعطیل
گیجی و منگی مطبوع ِ شب بیداری ِ شب قبل و فنجون فنجون چایی ....
 و فراغتی مطبوع برای اینکه خودت رو به خودت بسپاری .... به تصاویر و صداهایی که فکرت رو مثل کهربا جذب می کنن:
به صورت های جوان و خسته ای که زیر آرایش های غلیظ زیبایی شون گمشده بود و پشت صندوق های مغازه های شهرت به جای  کلمه  با حرکات  دستها و سرهاشون جوابت رو می دادند.
به منشی های بی حوصله ی شهرت که از پشت تلفن چنان "عزیزم " ی بهت می گفتن که تو تا حد یک عقب افتاده ذهنی احساس حماقت می کردی.
به کارمندهایی که همه ی مشکلات زناشویشون رو در عبارت ِ "شما خانم ها همتون ......" بار می کردن و پرتاب می کردن به سمتت .
به پست های فیس بوکی هم وطن هایی با  اطفارهای "عقل" محور  و امضاهای "مهر" آمیز اما محبوس در سلیقه های شخصی. 
نه ! نه!
با ویکپدیا نمی شه "عاقل" شد و
با لفظ نمی شه "مهربان" بود
مهر پیش از آنکه با "امضا" منتقل بشه با  "لحن" به باد می ره
این "لحن" هست که عیار مهر رو تعیین می کنه نه یک مثنوی شعر ِ عاشقانه و عارفانه
- لحن به عنوان بخشی از رفتار-

این قدرت ِ برقرار کردن رابطه بین داده ها یا دیده هاست که عیار عقل رو تعیین می کنه نه یک ویکپدیا از سحنان حکیمانه

و خدای من !
چقدر مضحک می شه وقتی که :
"مِهر" ، مُهر ِ امضا می شه و
"ویکپدیا" نشان عالیِ عالیجناب "عقل"

قوری چای تموم شد .... صبح ظهر شد .....  صدای شکم زنگ پایان فراغت رو زد :)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر