جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ مهر ۲۰, شنبه

آمیختگی تز و آنتی تز

نمی توانم بخوابم ... جمله ای مدام توی سرم تکرار می شود ... عجیب است !
Quod non fecerunt barbari, fecerunt Barberini
آنچه وحشی ها انجام ندادند ، باربرینی ها - پاپ وپیروانش- انجام دادند!

این جمله ای ست  در کنار مجسمه ای برنزی در واتیکان ... مجسمه ای که با ذوب کردن تندیس های تمدنی دیگر به دستور پاپ و به افتخار پیروزی بر اقوامی که آنها را بربرمی نامیدند ساخته شد  .... تمدنی که رومی ها آن را بربر و وحشی می نامیدند فقط به این دلیل که خارج از روم بود .... سرم دوران گرفته است ...  و فکر می کنم که :
در سه حمله یونان ، اعراب و مغول ها به ایران
  مخوف ترین جنایت ها توسط  یونانی ها  و اعراب انجام شد و نه بربرهای مغول
چرا که مغول ها طبیعت خام و خشنی داشتند و مطابق با  همان طبیعت ویران کردند اما ویران کردن اسکندر هزار هزار بار وحشیانه تر از تخریب مغول ها بود چرا که با آگاهی انجام شد!
آگاهی از عمق ، عظمت و معنای آن چیزی که دستور آتش زدنش را داد.
ویران کردن به قصد نابود کردن و نه غلبه کردن بر دشمن!
اسکندر با آگاهی ایران را به آتش کشید.
اعراب با ایمان ایران را به  خون کشیدند.
در این هر دو ادعا - ادعای تمدن و تقدس -  وحشیگری ِ پرورش یافته ای  مشاهده می شود که هزار بار مخوف تر از وحشیگری های خام وحشی هاست چرا که پشتوانه ای ذهنی و ایدئولوژیک برای جنایت  فراهم کرده است .
و درست در همین لحظه متوجه می شوم که :
هر چیزی در دل خودش متضاد خودش را هم هم زمان پرورش می دهد
  تمدن، وحشیگری را در دل خودش پرورش می دهد و
تقدس انسان - مذهب -  در دل خودش تحقیرانسان را پرورش می دهد ... تقدس انسان هم زمان با جنایت علیه انسان !

    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر