جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ خرداد ۶, سه‌شنبه

انسان حیوان معنا ساز




دوباره تشنج
نه از تب
- پس از چی ؟
- نمی دونم!

بعد از یک ماه کمی آفتاب
شاید تشنج از کمبود ویتامین د هست .
خودم رو می کشم به زیر پرتوها ی بی رمق آفتاب
و فکر می کنم به میوه ها یی که تو یخچال دارن می پوسن اما خورده نمی شن.

صدایی تو سرم آرام و فریبنده مدام زمزمه می کنه :
صمیمیت حزن
صدایی دیگه سفت و سخت تکرار می کنه:

انسان حیوان معنا ساز ... انسان حیوان معنا ساز ... انسان حیوان معنا ساز
 
صمیمیت حزن ..... حیوان معنا ساز
لبخند ... پوزخند
معنا .... پوچی
دو صدا در کشاکش هستند ...   مثل بوکس چینی
سیلی های حیوان معنا ساز قویتره ... لطافت صمیمیت مثل گلی زیر پا له می شه .

در تنم  تشنج دارم و در سرم رویایی  :

رویای خوابی بدون کابوس بیداری!

شاید هم همش از کمبود ویتامینه و میوه هایی که خورده نمی شن!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر