جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ بهمن ۴, شنبه

بی بی ویرجی


فردا - 25 ژانویه - سالروز تولد بی بی دو عالم ادبیات و فمینیسم خانم، ویرجینیا وولف است. اما وجهی از او که کمتر بهش توجه شده مایه ی عرفانی شیوه ی نگاه و نگارش اوست. اوجش در نثر شاعرانه موج ها .
جایی که روال متداول نثر رمان نویسی
 با موتیف های ِ توصیفی از ریتم ِتکراری زندگی نیز غنی شده است.  جاری و جبری، درست مثل ثانیه ها ... ساعت ها.
ویرجی زندگی را نه فقط در ماجراهایش بلکه در ریتم تکراری آن می بیند ... لمس می کند ... توصیف می کند.


عجیب نیست که خوانندگان ویرجینیا وولف اغلب در دو سویه ماکزیمم قرار دارند.
یا شیفته ی اویند و یا در دافعه با او. تکرار در نثر او همانقدر که می تواند برای ذائقه ای طعم جبر زندگی را داشته باشد برای ذائقه ای دیگر ممکن است کسالت بار و نامفهوم بماند.
با این حال چه از نثر او خوشمان بیاید یا نه یک چیز را در او با هیچ سلیقه ای نمی توان انکار کرد.  نکته بینی ظریف این زن چه در شیوه ی نگارش رمان هایش و چه در توصیف مشاهداتش در یاد داشت های روزانه اش که گویای مواجهه ی مستقیم و بی پیرایه او با زندگی ست .... زندگی با  دیدنی ها، دشواریها و نکته هایش.

ویرجی تلخ کام زندگی کرد و تلخ از دنیا رفت با اینحال، به گواه یادداشت هایش، کمتر کسی چون او طعم ناب زندگی را چشید.
مزه مزه کردن زندگی در لحظه لحظه آن.
کمتر کسی چون او جسارت رو به رو شدن با این مغاک ِ مبهم تکرار شونده را داشت ... بی نیاز از رنگ و روغن زدن به این نخراشیدگی با آن مواجهه شد، آن را چشید ، توصیف کرد و کنار گذاشت.

To look life in the face, always, to look life in the face and to know it for what it is. At last to know it, to love it for what it is, and then, to put it away.
(
Virginia Woolf - the Hours)
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
دوستش دارم و در این دوست داشتن کیفیتی ست عجیب.
کیفیتی فارغ از جسم، حضور، زمان، مکان .... معجزه ی واژه ها وقتی از ماده می رهند!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر