جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ آبان ۱۷, یکشنبه

خوشبختی از نوع جهان اولی

دیشب با خواهرم تلفنی حرف می زدم.
بچه ی کم حرفیه.
بیشتر شنونده است تا گوینده اما دیشب یهو شروع کرد به حرف زدن.
با این جمله:
صبا، دنیا رو سیاهی گرفته.
سیاهی ِ پول .... شرکت های چند ملیتی.
هم مون سرکاریم.
مثل برده صبح تا شب باید براشون کار کنیم و دلمون خوش باشه که با حقوقمون می تونیم قبض ها رو پرداخت کنیم.
خوش شانس ها می تونن ماشین بخرن.
خوش بخت ها ، خونه.
آخر خوشبختی ما رعیت ها همینه.
پرداخت قبض ها، خرید ماشین، داشتن خونه.
یارو روزی هفت هزار دلار فقط پول ِ آرایشگاه می ده.
بعد عکسش رو می ذارن روی پوستر یه شامپو، ما رعیت هم گوسفند وار می ریم و می دویم اون شامپو رو هی می خریم تا موهامون بشه عینه هو موهای هفت هزار دلاری خانم «م».
خانم «م» هی حسابش چرب تر می شه،
شرکت های آرایشی هی بازار شون پر رونق تر می شه،
ما رعیت ِ خوشبخت و شاد هم هی بیشتر تو آرزوهای ِ شیک و پیک ِ تزریقیمون فرو می ریم.
برده وار استخدام می شیم،
کار می کنیم ،
از اینکه از میون صدنفر ما برای هشت ساعت کار در خط مشی یک شرکت انتخاب شدیم احساس موفقیت و پیروزی می کنیم.
خط مشی هایی که عینهو زنجیر به روح و روانت آویزون می کنن.
و تو ناگزیر باید احساس خوشبختی و موفقیت کنی از اینکه حداقل یه کار داری.
درآمد.
هی بی خانمان ها رو نگاه کنی،
جنگ زده ها،
اواره ها و از دیدن بدبختی شون کنار اون حس غلیان کرده همدردیت، یواشکی و زیرپوستی احساس خوشبختی کنی.
احساس خوشبختی از اینکه شانس آوردی و از آب ها رد شدی،
زنده موندی،
کار پیدا کردی،
دستت به دهنت می رسه.
چند درجه از بقیه کمتر مفلوکی.
ملت به فلاکت تن ها و شکم هاشون موندن.
تو اما شکمت سیره،
گور پدر گرسنگی روان.
اون رو هم برات حاضر و آماده دارن.
با شامپوی فلان، موهاتون رو شبیه موهای هفت هزار دلاری خانم فلان کنین.
با مارک فلان شبیه خانم فلان بشین.
حس ِ اعتبار،
حس ِ زیبایی،
حس ِ مهم بودن،
حس ِ خوشبخت شدن با این مارک و اون برند.
اینجا می تونی سیر بشی،
خوشبخت باشی اما قیمتی داره که باید بپردازی.
خالی شدن از خیالی جز پولدارتر شدن، زیباتر شدن، شادتر شدن.
رویای عدالت رو فراموش کن، پولدار باش و معتبر.
مثل خانم فلانی رو جلد مجله فلانی.
زیبا باش.
زیبا، طبق مد.
رویای اشتراک رو فراموش کن.
رویای همدردی رو فراموش کن، شاد باش.
بخند.
مثل همه .... مثل همه چرا که همه چیز مهیاست.
فقط به خودت بستگی داره که بخوای!
که تن بدی به رویاهای آماده!
تو نیازی به رویا نداری.
رویاها قبلا همه آماده شدن درست مثل مکدونالد و کی اف سی.
زیبا، پولدار، مشهور!
رویاهای آماده رو مصرف کن،
به کارخونه های رویاسازی گیر نده،
مصرف کننده شون باش تا بمونی ... جا داشته باشی ... خوشبخت باشی.
به ارباب گیر نده.
شرکت های چند ملیتی!
چرخه های مستبد ِ کار ِ ارزان ِ جهان سومی، مصرف کننده ی ِ مسخ شده ی ِ جهان اولی و ارباب ، پول!
سرمایه ... سرمایه داری ... سرمایه داری ِ افسارگسیخته ی چند ملیتی.
برو لای چرخ دهنده هاشون.
تو خوشبختی ... خوش شانس که تو چرخ دهنده ی جهان اولش گیر افتادی.
به بقیه چیزها گیر نده!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر