جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ آذر ۳, سه‌شنبه

هوگو، بزانسون و جاذبه های توریستی!

دوستی فرانسوی که روحیه ی نکته بینیش با بذله گویی ِ مطبوعی همراه هست، می گفت:
بابای ویکتور هوگو یک ژنرال از اهالی نانسی تو ارتش ناپلئون بوده.
مادرش یک بورژووای نانتی.
خانواده بنا به مقتضیات شغل پدر همش در سفر دور فرانسه و اروپا بودن.
تو یکی از همین سفرها ننه اش پا به ماه بوده که می رسن بزانسون .
به ناچار اونجا توقف می کنن تا بانو گل پسر رو بزاد.

خانواده قبل از نه سالگی ویکتور بزانسون رو ترک می کنن و به مادرید می رن.
و خلاصه همینجور دور فرانسه بودن تا وقتی خودش بزرگ می شه و پاریس رو برای زندگی انتخاب می کنه.
سال ها بعد ، بعد از این که هوگو نویسنده می شه و مشهور، بزانسونی ها می بینن عجب توقف با برکتی بوده ، زایمان ِ بانو سوفی هوگو در این شهر و عجب اسم و رسم فرهنگی و جاذبه توریستی می تونن برای شهرشون بسازن.
از اونجا که بزانسون دوتا خیابون هم بیشتر نداشته، بورژوایی ترین  خونه شهر رو انتخاب می کنن و می گن بانو سوفی در همین خونه گل پسر رو زائیده.
خونه رو تبدیل می کنن به یه جاذبه توریستی و موزه و بگیر و ببند در حالیکه هوگو قبل از ده سالگی اون شهر رو ترک کرده و چیزی تو این شهر ننوشته.
خلاصه به من می گفت:
مراقب باش!
یه روحیه ی عمیق ساختن جاذبه های توریستی در فرانسه وجود داره که گاهی، های و هویش بیشتر از واقعیتشه.
اگه می خوای واقعا اماکن الهام بخش رو ببینی به هارت و پورت های سایت های توریستی خیلی توجه نکن.
لازمه جستجوهات همیشه بیشتر از اطلاعات درج شده در این نوع سایت ها باشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر