جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ فروردین ۱۴, پنجشنبه

آشغال و عشق به ایران!

یه متن قدیمی که به مناسبت ایام دوباره در ذهنم زنده شد.



نوروز امسال برای فرار از شلوغی مشهد ،که گویا انتظار می رود پذیرای یک میلیون مسافر در این ایام باشد، با هواپیمایی از یک شرکت ترکی به ترکیه سفر کردم .
فراغتی که آدم در سفر پیدا می کند، چشمها را برای دیدن و دریافت کردن تیزتر از همیشه می کند. سفر از لحظه شروع پر از دیدن و تجربه کردن است. دیدن و تجربه کردنی که گویی برای ما ایرانی ها با تلخی ناگزیری حتی در زیباترین نقاط جهان آمیخته شده است. به قول عزیز همسفری:
" ما ایرانی ها برای تفریح هم که سفر می کنیم، غصه می خوریم"

کنار سواحل تمیز مدیترانه راه می رفتم و حس چند گانه ای از شادی و غم ، تحسین و تاسف را تجربه می کردم. شادی از دیدن طبیعتی که می تواند در کنار انسان تمیز و عاری از آشغال بماند و تحسین نسبت به مردمانی که با وجود این همه توریست در شهرشان ، ان را پاک و تمیز نگه می دارند.
آنتالیا شهریست با طبیعتی زیبا و همچنین پیشینه ی تاریخی. میراث تاریخی این شهر اکنون به یمن صنعت رو به رشد توریسم با زمان حال و زندگی امروز مردمان آن پیوند خورده است. آمار رو به رشد گردشگر خارجي در ترکیه نه تنها گواهیست بر زیبایی طبیعتی که با توجه و مراقبت پاس داشته می شود بلکه جذابیت و عظمت فرهنگی که مورد توجه مردم جهان واقع شده است. میراث و طبیعتی که با دل و دست ترکها محاظت می شود و نه با زبانشان!
 برای من که سال پیش تعطیلات نوروز در رامسر بودم، دیدن تمیزی سواحل مدیترانه چون تیری بود بر دلم.
 ما با خزر چه کرده ایم؟!!!
 دستانم روی کی بورد یخ می زند.کلام از توصیف بیدادی که بر طبیعت ایران کرده ایم قاصر است.
همه ما!
آنها که آشغال می ریزند و آنها که سکوت می کنند.
خزر ، البرز، کندوان، زیر آشغال در حال خفه شدن هستند.

آیا چشمها نمی بینند؟ دلها به درد نمی آیند؟ کجاست صدایی از حنجره ای در هم نوایی با پیر جنگل های شمال ، دکتر بسکی که گویی از صدایش خون می چکد وقتی از نابودی جنگل های ایران می گوید.
کیش، قشم ، بوشهر ، بندرعباس سال به سال کثیف تر می شوند. سواحل امارات زیبا و تمیز و پر رونق هستند و ما داد از عظمت ایران و پیشینه فرهنگی 2500 ساله مان می زنیم. سنگ خلیج فارس را به سینه می کوبیم وهم زمان در حال خفه کردنش زیربطری نوشابه و پاکت چیپس و پفک هستیم. با چنين بي مهري آیا خلیج خودش هم می خواهد فارس باشد؟؟؟

می دانید، حقیقت تکان دهنده ای وجود دارد!
اگر در خانه هایمان تمیز نبودیم این حجم آلودگی در طبیعت اطرافمان را می توانستیم به حساب نادانی بگذاریم. اما وقتی خانه هایمان تمیز و خیابان ها و طبیعت مان این چنین کثیف است، یعنی به غایت خودخواه و خود محوریم. این درخت، این ساحل ، این دامنه کوه تا وقتی ارزش تمیزی دارند که "من" کنار آن نشسته ام. پس از "من" و در نبود "من" هر جایی می تواند سطل آشغال باشد!

 یادم هست در ابتدای جاده کندوان، از ورودی کرج، تابلویی را دیدم که روی آن چنین مضمونی بود:
«طبیعت ایران حیثیت فرد فرد ایرانیان است در حفظ آن بکوشیم.»
نمی دانم هنوز هم این تابلو هست. اگر باشد به طور ناگواری منطبق با واقعیت زشت امروز ما ست. واقعیتی که بزرگتر و زشت تر از آن است که بتوان آن را حتی پشت عظمت نام کوروش،  منشور حقوق بشر و تخت جمشید  پنهان کرد و بر آن چشم پوشید.
منشور حقوق بشر کوروش را دستمان می گیریم و دور دنیا در لابی هتل ها آن را توی سر اروپایی ها و آمریکایی ها می کوبیم که وقتی شما وحشی بودید ما چنین و چنان بودیم و بعد دو قدم آن طرفتر آشغال می ریزیم!

در بازارهای استانبول و آنتالیا با ولع پوشاک با کیفیت ترک را می خریم ، ترک ها را متهم به نادرستی و حماقت می کنیم و آشغال می ریزیم.

دبی را می خریم و می گذاریم توی چمدانهایمان و کنار سواحل خلیج فارس آشغال می ریزیم.
با خطوط هوایی ترکیش و امارات و سعودی پرواز می کنیم، ازغذا و سرویس دهی خلبان و مهماندارها شکایت می کنیم و بعد هواپیما را زیر انبوهی از آشغال ترک می کنیم.
در تخت جمشید راه می رویم با شوق از قدمت باستانی سرزمینمان برای توریست ها می گوییم و آشغال می ریزیم.
کنار مقبره حافظ ، دیوان حافظ باز می کنیم و آشغال می ریزیم.
در توس کنار مقبره فردوسی به فارسی مباهات می کنیم و آشغال می ریزیم.
کنار مقبره عطار راه می رویم و عکس می گیریم و آشغال می ریزیم.
کنار سواحل خزر و خلیج فارس قدم می زنیم و از تنوع اقلیم آب و هوایی ایران احساس غرور می کنیم و آشغال می ریزیم.
به زیارت و پابوسی امام رضا و حضرت معصومه و شاه چراغ می رویم و آشغال می ریزیم.

آشغال می ریزیم، به طبیعت بی احترامی می کنیم ... طبیعت ایران.
و اما به خود می بالیم که ایرانی هستیم!

ما ایرانیان یک بار در تخت جمشید به دست اسکندر مدفون شدیم، بیم آن می رود بار دیگر هم دفن شویم .... اینبار زیر آشغال اما ... به دست خودمان!
آشغال هایی که می ریزیم، طبیعتی که می کشیم و آبرویی که از خودمان، باورهایمان و اجدادمان به باد می دهیم.

۱ نظر: