جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ فروردین ۱۵, جمعه

مولانا عبدالحمید



دین، عرفان یا فلسفه فرقی نمی کند کدام را ابزار قرار داد به هر حال در هر سه حوزه همیشه دو گروه مشاهده می شوند. آنها که در همگرایی انسانی می کوشند و آنها که بر طبل واگرایی بین آدم ها می کوبند.
در دین یکی می شود شیخ الاسلام مولانا که در حفظ جان آدم ها می کوشد و یکی دیگر می شود مصباح یزدی که کمر به پراکندن تخم نفرت بین آدم ها بسته است.
در عرفان یکی می شود احمد غزالی و یکی دیگر می شود امام محمد غزالی که با وضو حکم به قتل  به جرم محاربه می نوشته است.
در فلسفه یکی می شود داوکینز با بیانی تحقیر آمیز، دیگری می شود برتراند راسل با بیانی شفقت آمیز.
ابزار مهم نیست، اصل مهم است.
اصل همگرایی!
همگرایی بین جامعه انسانی.

و شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید بر این اصل انسانی پایبند است.
در صفحه فیس بوک ایشان به عنوان تشکر برای نقشی که در آزاد سازی سربازان ایرانی داشت نوشتم:

ادعای اعتقاد به کیش و آئینی ندارم و در این بی ادعایی پیش از آنکه کفر و انکاری باشد احترام نهفته است چرا که ادعای به دینداری مسئولیت عظیمی به دنبال دارد. مسئولیت حفظ آبروی آن بینهایت که پروردگارش می نامند.
با این توضیح اجازه می خواهم نهایت مراتب سپاس و قدردانی خود را از جناب عبدالحمید به عنوان شخصیتی مذهبی که آبروی خداوند را با حفظ جان مردمان حفظ کرده است ابراز کنم.
در این وانفسای تفرقه افکنی و نفرت پراکنی بین خلق الله به نام بزرگ پروردگار رحمان، وجود شخصیت هایی چون ایشان نقطه ی ثقل و روزنه ی امید همه ی آدمهاست .
 فارغ و فرای هر اعتقادی.
تندرست و سربلند و پایدار بمانید برای همه ما!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر