جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ دی ۵, جمعه

سعادت آباد، فیلمی وحشتناک از جنس وحشت زندگی روزمره

گمونم که
ضریب بازتابش یک اثر، همون ویژگی بنیادیه که یه اثر رو هنری ، جذاب و ماندنی می کنه. حالا چه بازتابش لایه های پنهان و درونی مون و چه بازتابش واقعیت های پیرامون مون.
فیلم سعادت آباد برای من عینهو یک آینه بود. آینه ای از بحران رابطه در زندگی امروزه.
آینه ای که نگاه کردن توش، به عنوان یک تجربه شخصی، تلخ، سخت و تکان دهنده بود.
تکان دهنده از شدت  آشنایی .
سخت .. به سختی شهامت نگاه کردن در آینه ... و تلخ ... به تلخی دیدن آن جراحت عمیق در آینه .. روی صورت خودت!
 آن فضای پر از موبایل و پنهان کاری .
موبایل هایی که مدام زنگ می خورند و هر زنگ نشانه ای ست از یک پنهان کاری دیگر .
همه از هم می خوان که حرف بین خودشون بمونه و نهایتا همه از پنهان های هم خبر دارند. شبکه ای رقت انگیز از پنهان های آشکار. از رابطه های نامتناسب، مخدوش، داغون ... رو به ویرانی که به ضرب و زور دروغ و پنهان کاری فقط کش داده می شوند.
فضایی از زندگی یک طبقه اجتماعی که به خوبی با رعایت ظرافت های تکنیکی مثل  لباس، دیالوگ ها، بازی ها و فیلمبرداری بازسازی شده.
کیه که خودش یا آشنایی از این طبقه اجتماعی رو در این فیلم نبینه؟
طبقه ای که لایه ی مخدوش درونیش، محتوی پر از دروغ و پنهان کاریش  با زرورقی از تجملات پوشیده شده است.
چه تناسبی ست بین شخصیت آرام، هنری و احساسی لیلا حاتمی با مردی لوده و بازاری - حامد بهداد- ؟ چگونه ممکنه این دو شخصیت بتونن کنار هم دوام بیارن؟
زنی که موسیقی کلاسیک و سنتی گوش می کنه چه وجه تشابه یا پیوندی می تونه با مردی داشته باشه که اصولا چیزی بیشتر از عدد و لودگی رو فهم نمی کنه؟ مردی که  برای سر کارش ته ریش می زاره و سیاه می پوشه تو خونه اما لباس پوشیدنش به شلختگی و لودگی حرف زدنشه. مردی که ظاهرا زنش رو آزادگذاشته اما این آزاد گذاشتن نه از روی فهم بلکه فرصتی ست که برای لودگی های خودش فراهم کرده.
دیدن این دو شخصیت کنار هم شبیه یکی از اون پوزخندهای بی رحمانه زندگیست.
چه تناسبی ست بین شخصیت حسن یاری و هنگامه قاضیانی؟!
مردی که ظرافت فهم مزه غذا رو داره، لطافت یادآوری خاطرات رو  و شعور رعایت جمع رو اما با این همه نه حق داشتن یک حساب بانکی مستقل رو داره و نه شان یک همراه، همسر . در کنار همسری - هنگامه قاضیانی-  که رعایت هیچ شانی رو براش نمی کنه. مردی که  استقلال مالیش از سوی همسرش به سخره گرفته بشه  چقدر می تونه به این شکنجه کنار هم بودن ادامه بده؟
اما گمانم که متناسب ترین زوج در این فیلم شخصیت مهناز افشار و امیر آقایی است. تناسب در سطح ضعف شخصیتی! یکی با سطحی نگری و خیره سری - مهناز افشار- و دیگری با ترس و جزم اندیشی - امیر آقایی-.
جالب اینجاست که در اولین صحنه های فیلم این شائبه در ذهن ایجاد می شه که امیر آقایی از شخصیت و شعور بیشتری نسبت به دیگران برخورداره اما خیلی زود بیننده با این واقعیت تکان دهنده رو به رو می شه که اتفاقا ترسو ترین ، جزم اندیش ترین و خشن ترین شخصیت در این جمع همین آقای دکتر است. اگر برای دیگران پول نقش زرورق شخصیت های ضعیفشون رو به عهده گرفته برای آقای دکتر، عنوان دانشگاهیش این وظیفه رو به عهده گرفته. تحصیلات دانشگاهی که هیچ کمکی به اندکی شعور بیشتر نکرده است.
مردی که مهم ترین نکته برای تزئین خانه اش کشیدن یک پرده ضخیم مقابل پنجره هاست. ترس از دیده شدن، میل به  مخفی شدن.
آیا این میل به مخفی شدن در او از یک شخصیت آرام و متین نشات می گیرد یا از یک درون ترسو ؟
مردی که اصلن قادر به فهم سهم مادر و حق انتخاب مادر برای باروری نیست.  خودش را محق محض می داند و بقیه را دروغ گو و فریبکار. او اصلا قادر به فهم سهم خودش در رقم خوردن ماجرا نیست .
تا جایی که در صحنه درخشان گفتگو لیلا حاتمی با امیر آقایی، لیلا با نگاهی گیج و مبهوت و مستاصل به او می گوید:
علی دست بردار!
واقعا چه چیز بیشتر از این می شود به کسی گفت که اصلا قادر به درک جنبه های دو سویه ماجراها نیست؟ برای کسی که خیر و شر مطلق است چگونه می توان از سهم نسبی، حق نسبی و نقش نسبی حرف زد؟! 
جالب است  تنها شخصیتی که در این فیلم حرف از خدا می زند همین مرد است.
« جواب خدا رو چی می دی!»
 « خدا ازت نگذره یاسی خانم.»
 خدا و خشونت!
او تنها کسی ست که عریان ترین شکل خشونت را از خود بروز می دهد. عریان و زمخت به زمختی سطح درک و فهمش.
با این وجود به نظر می رسد این زوج از بقیه شانس بیشتری برای ادامه دادن باهم  دارند. آنها به یک اندازه ضعف دارند.
در آخرین صحنه از این زوج، مهناز افشار در حال تمیز کردن کبودی صورتش می گوید:
«برق رو خاموش کن.»
و ما در ذهن می توانیم جمله او را اینطور ادامه دهیم:
برق رو خاموش کن تا گندی رو که تو صورتم زدی نبینیم، فراموش کنیم و به بازی ادامه بدیم!

سعادت آباد فیلم وحشتناک و خشنی ست . وحشت و خشونت از نوع جاری در  زندگی واقعی و روزمره.


۲ نظر:

  1. صبا جان من هرچند وقت یک بار سر میزنم و نوشته هاتون رو می خونم , با برخی دیدگاهاتون موافقم و با برخی مخالف , درهر حال قلمتون زیباست و ظرافت نگاهتون تحسین بر انگیزه (از برخی چیزهایی که ما به راحتی ازش میگذریم شما از یک زاویه دیگر بهش نگاه میکنید. به نظرم این یعنی نگاه هنرمندانه ) نقدتون درباره فیلم سعادت آباد رو خوندم و این فیلم رو دیدم . حق با شماست , این فیلم آیینه ماست , ههممون درصدی از این فیلم رو توی زندگیمون داریم. واقعیت تلخ !

    پاسخحذف
  2. سلام فاطمه خانم
    ممنون عزیز ... خوشالم کردی ... بهم انرژی دادی ... ببخش دیر پاسخ دادم.
    از اشتباهات املایی و دستوری که در متن هام هست پوزش می خوام ... می دونم هست اما توانی برای ادیت ندارم.
    خواننده های این متن های خام و نخراشیده بزرگواری می کنند

    پاسخحذف