جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ بهمن ۲۲, چهارشنبه

بوسیدن روی ماه

زمانه عوض می شه و اغلب فکر می کنیم با تغییر زمانه همه چیز هم عوض می شه، آدم ها میان و می رن، نسلی تموم می شه ... منقرض!
اما ماه همیشه ماهه ... در همه دوران ها .. برای همه آدم ها.
و شاید خیلی از ما دیری نمی گذره که متوجه می شیم بعضی از آدم ها خاصیت ماه و خورشید رو دارن ...  آدم هایی  که چرخه دوران به ثقل وجودشون در چرخشه.

« بوسیدن روی ماه» درباره این نوع آدم هاست. آدم هایی که گویی میراث داران خورشید و ماه هستند روی زمین
.
تنیده شده در تار و پود زندگی روزمره اما مصون از عارضه ی روزمرگی
.
موتور محرک چرخه ی زندگی روزمره، آرام و بخشنده و سازگار
.
آنهایی که در این جبر ناگزیر درست مثل ماه و خورشید در تکرار هستند اما همراه با سازش و بخشندگی و نه  تسلیم یا عاصی ... نه درمانده یا شاکی
.

« بوسیدن روی ماه» مثل یک تابلو نقاشی  امپرسیونیستی، مملو از رنگ و نور،  در ستایش زندگی ست هرچند با داستانی تلخ
.
دو مادر که پس از بیست سال هنوز منتظر خبری از فرزندان مفقود الاثرشون هستند. با اینحال همراه با این انتظار تلخ و جانکاه،چرخه زندگی رو همچنان آرام و با دقت در چرخش نگه داشتن
.  

 بازیهای یک دست و خوب بازیگران یکی از نقاط قوت فیلم است. در میان این مجموعه خوب بازیگری، دو نقش خاله فروغ - رابعه مدنی و نگار -شیدا خلیق- چشمگیر و عالی هستند.
صابر ابر بدون شک یک استعداد ناب بازیگری ست که نوید آینده درخشانی را می دهد
.
موسیقی فیلم زیباست . با فیلم همراه می شود و نه سوار بر آن
.  

می توان فیلم را در جمله پایانی خاله فروغ - رابعه مدنی-  توصیف کرد
:
من و شما هم دیدنی هستیم ها
!

با این قید که برای من
:
آنها از همه دیدنی تر هستند
.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر