جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ بهمن ۱۳, دوشنبه

Re و تجربه ی منحصر به فرد «دوباره»!

دوستی ساکن فرانسه پستی گذاشته بود درباره چکیده تجربه زندگیش در فرانسه.
«من از دنياى شما فرانسويها سه چيز را دوست مى دارم:
بوسه و بوسه و بوسه»
جمله اش ناخودآگاه این سئول را در ذهن من ایجاد کرد که بهترین دریافت های من از زندگی در فرانسه چه بوده است؟
پاسخ ها بلافاصله در ذهنم روشن بود
:

1. ساختار

2. خط کشی
3. پیشوند
RE (به معنی دوباره) و همه ی واژه هایی که با این پیشوند شروع می شوند.

سفر ذهنی ای با دور تند از مرور زندگیم در این دنیای نو  شروع شد
.
و به وضوح و شگفتی دیدم  که هسته زندگیم اینجا در همین
RE (دوباره) خلاصه می شود.
در این دنیای نو همه چیز برایم دوباره شد
.
دوباره دیدن ... دوباره یافتن ..... دوباره بودن (شدن) 
.... دوباره متولد شدن.

پایه ی اصلی دنیای فرانسه - آنگونه که من تجربه کردم- منطق و ساختار است.
گاهی در حد وسواس ... و سنگ بنای  این رویکرد ساختاری به هستی، زبان فرانسه
.
زبانی که گاه در حد وسواس میل به وضوح سازی دارد
.
حتی در تکیه کلام های عامیانه و روزانه هم می توان این میل ناخودآگاه به طبقه بندی و الگوریتم را مشاهده کرد
.
تکیه کلام : تک ... تک ... تک

در حین انجام کار برای طبقه بندی ذهنی هر مرحله از کار .. هر کاری . حتی ساده ترین کارها مثل مرتب کردن یک میز
!
تکیه کلام الور
Alors
برای آماده سازی ذهن برای ورود به مرحله بعدی یک کار که نشان از وجود یک الگوریتم در ذهن دارد.
خط کشی خیابان ها، جاده ها، پارکینگ ها، استفاده از تابلوها ... گاه در حد وسواس برای معلوم کردن جای هر چیز.

نه!
ابدا اتفاقی نیست که دکارت و سیستم کارتزین در فرانسه زاده شده اند
.

ابدا اتفاقی نیست که متر و سیستم متریک در این کشور ابداع می شود.
ابدا اتفاقی نیست که یکی از بزرگترین پایه های ریاضی در جهان فرانسه است.
ابدا اتفاقی نیست که این کشور زادگاه فیلسوفانی با مکتب های فکری مستقل است
.

همه ی اینها از دید من پیامد زبانی ست عمیقا ساختاری با میل وافر به شفاف سازی در حد ممکن
.
زبان ساختاری ، ذهن را هم ساختاری می کند
.
زبان متمایل به شفاف سازی، ذهن را هم متمایل به طبقه بندی و شفاف سازی می کند ..... فلسفه، ریاضی
!

برای من، به عنوان یک فارسی زبان ، مواحهه با زبان فرانسه در دنیای فرانسوی عجیب ترین و عظیم ترین تجربه بود. مشاهده تاثیر زبان در همه ی ارکان یک فرهنگ و جامعه .
فرانسه دو چیز رو هم زمان به من نشان داد
.
دنیای زبان فرانسوی و دنیایی زبان فارسی
.
دنیاهای برآمده از زبان ها.
دنیایی مبتنی بر وضوح، جزئی نگری و میل به سلطه و کنترل ماده دربرابر دنیایی مبتنی بر تعلیق، کلی نگری و سازگاری با ماده.

از دید من اتفاقی نیست که
:
ایران سرزمین  شعر است ... سرزمین عرفان .... سرزمین سازگاری
.
این پتانسیلی  ست در زبان فارسی که به فرهنگ و نگاه ایرانی هم منتقل شده است
.
میل به کلی گویی های سیاسی، میل به تعلیق های اثیری عارفانه، میل به تاویل پذیری های افسونگر شاعرانه. (صنایع ابهام و ایهام و کنایه در شعر فارسی)

فارغ از نقص و امتیاز می گویم. صرفا تشریح ویژگی.

دو دنیا از دو جنس، دو ریکرد، دو ویژگی متضاد .... و تضاد دیدنی ست.
اصلن دیدن در تضاد امکان پیدا می کند
.
در تک رنگی، رنگ دیده نمی شود
.
در تنوع رنگی ست که هر رنگ دیده می شود .... و دیدنی
!


دیدن، دوباره دیدن .... یافتن، دوباره یافتن ... بودن، دوباره بودن (شدن) مسئله این است!
 Re  تجربه عظیمی ست!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر