جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۷, جمعه

«صدور آزادی و رسالت گوه شویی از جهان»

چی فرقی می کنه با چه کلماتی کله ی شما رو فرمت کنن ؟
چه فرقی می کنه پیش فرض های تزریقی به کله جماعت «دین و مذهب» و «عفت و عصمت و حیا» باشه یا «آزادی» و «دیکتاتور» و «حقوق بشر» و «حقوق زنان»؟
مهم اینه که با تزریق انبوه ِکلید واژه ها به کمک رسانه ها، ارزش ها رو می سازن و با ساختن ارزش ها می تونن استدلال های ذهنی جماعت رو جهت دهی کنن.
روش های چوپانی نوین شده.
امروز رمه ها رو نه با پارس سگ ها که با افسون ِ صدای ِ نیلبک های سحر آمیز و ترس از حمله گرگ های خیالی به هر راه که بخوان می برن .... رسانه ها!
این وسط سرانه ی مطالعه 45 کتاب در سال هم بیشتر در خدمت نت های نی لبک چوپانه تا واقعیت ِ زندگی در آن سوی پرچین و مرتع.
رمه هایی که حس حرکت ، حس دیدن و حس دانستن رو دوست دارن.
باشه!
چه گله ی خوشبختی ، چوپان مدرن امروزی هر سه حس رو هم زمان در اختیارمون قرار داده.
کتاب مصور.
کتاب مصور بخرین، سرانه مطالعه رو ببرین بالا، از دیدن عکس هاش لذت ببرید و حس کنید دارین دنیا رو می گردین و می بینین و می شناسین.
سرتون تو کتاب ها باشه ... در حال حرکت و شتاب، دیدن ِ تصویر آسون تر از خوندن کلمه هست. 
کتاب های مصور پر از نقاشی و تصویره ... یه عالمه تصویر و یک کمی کلمه .
اسمش اما همچنان کتابه .
در تناسب کامل با نیازهای فله ای و پر زرق و برق رمه های امروزی و روش های مدرن چوپانی.
سرگرمیش از آن رمه، تفاخر سرانه مطالعه رمه هم از آن چوپان های جامعه.
دست بردارم!
یه چیزی می خواستم بگم در حد سه جمله . 
یه درد دل ... حالا بگو غرغر ... هر چی .
یه نگاه غمگین و خسته از این دروغ در هم پیچیده که اسمش رو گذاشتن جهان آزاد.
کدوم آزادی!
سه تا کلمه ساختن و فرو کردن تا مغز استخون مردم کوچه خیابون و باهش هر گوهی که می خوان به هیکل ملت و مملکت خودشون و بقیه می زنن.
آزادی ، دیکتاتور، حقوق بشر!
سکانس هزارم - داخلی - روز- پذیرایی خانه:
خانم میان سال - بازنشسته اداره برق است .
می گوید:
همه ی شهر پر شده از خارجی ها .... همشون هم بیکار و دزد هستن.
مکثی می کند و می گوید:
البته منظورم شما نیستید. شما کار می کنید و مثل من مالیات می دهید. من راسیست نیستم.
می گویم:
بله البته که راسیست نیستید اما یه سئوال به نظر شما چرا مردم خانه و مملکت خودشان را ول می کنند و به فرانسه می آیند ؟
خانم میان سال: 
برای اینکه تو فرانسه بهشون خوش می گذره .... فرانسه بهشون کمک می کنه.
تو مملکت های خودشون بدبختن.
می پرسم :
فکر می کنید چرا تو مملکت های خودشون بدبختن؟
خانم میان سال:
چون دیکتاتور دارن .... از دست دیکتاتورهاشون فرار می کنن و میان فرانسه.
می پرسم :
از دست دیکتاتورهاشون فرار می کنن یا از جنگ؟
میگوید: 
چه اهمیتی داره؟! مهم اینه که از گوه مملکت خودشون فرار می کنن میان اینجا.
می گویم:
دیکتاتورهاشون همیشه بودن ... فرارشون اما از وقتی شروع شد که جنگ شد.
راستی یه سئوال چرا فرانسه به لیبی و سوریه حمله کرد؟
خانم: چون دیکتاتور ها اونجا بودن . رفتیم کمکشون کنیم از دست دیکتاتورهاشون آزاد بشن.
می پرسم: 
آیا حمله فرانسه به لیبی باعث شد لیبی آزاد بشه یا باعث شد یه مملکت و ملت رو تو گوه غرق کنید؟!
خانم سرخ شده است و ساکت ... من اما منفجر . می گویم:
به فرانسه و فرانسوی ها چه ربطی داره که تو لیبی وسوریه دیکتاتور هست؟
به مردم خودش ربط داره.
با غیظ تکرار می کند:
خواستیم کمکشون کنیم ... آزاد شون کنیم.
تو دلم میگویم : گوه خوردین!
اما به زبان نمی آورم. به جایش می گویم:
شرط اولیه آزادی در یک مملکت استقلال آن مملکت است. راستی چرا فرانسه هیچ وقت دوست ندارد به استقلال کشورهای شمال آفریقا احترام بگذارد؟
پیش ترها الجزایر، دیروز لیبی و امروز سوریه.
تکرار میکند: 
چون اونها آزادی ندارن ... دیکتاتور دارن .... توی گوه زندگی میکنند ... خواستیم کمکشان کنیم.
تو دلم می گویم ای گوه بزنن به اون کمک کردنتان. 
البته به زبان نمی اورم فقط میگویم:
خوب شما ملتی که اینقدر دوست دارید نقش ِ گوه شوی دنیا را بازی کنید مجبورید گوه همه را هم تحمل کنید دیگر ... شکایت تان از چیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر