تنها زن در کلاس هستم.
این موضوع، از لحاظ کلامی، از طرف اغلب اساتید لحاظ می شه.
موقعی که می خوان کلاس رو مخاطب قرار بدن می گن:
خانم و آقایون.
یا
پسرها و دختره.
خوب درستش هم همینه چون من اونجا هستم و باید مثل بقیه حضورم لحاظ و مراعات بشه.
یه استاد جدید برامون اومده که صرفا به خاطر تجربه کاری بالاش فرستادن به ما درس بده.
نه سواد تئوری درستی داره و نه شعور اجتماعی درست.
بگذریم از اینکه درسی که داد از نظر تئوری کاملا اشتباه بود .
اما رفتارش هم به بدی درک علمیش هست.
این آقا موقعی که می خواد کلاس رو مخاطب قرار بده می گه :
هی پسرها !
یا
آقایون!
انگارنه انگار من هم اونجا هستم.
دیروز یکی از هم کلاسی ها با صدای بلند به ایشون یادآور شد که :
آقایون و خانم!
استاد یه پوزخندی زد و از من عذر خواهی کرد .
من حواسم نبود ... متمرکز بودم روی فرمول اشتباه ایشون و اینکه براش توضیح بدم چرا اشتباهه.
سرم پایین بود و ناخودآگاه گفتم:
مهم نیست.
اون هم رفتارش رو تکرار کرد.
بعدش متوجه شدم که چقدر پاسخم به این وضعیت اشتباه و نابجا بوده.
چرا! مهمه ... خیلی هم مهمه !
مهمه که وقتی شما جایی هستین حضورتون نادیده گرفته نشه.
به بودنتون احترام بذارن ... لحاظ بشین ... مثل بقیه.
عمیقا به خاطر واکنش نادرستم متاسفم.
درستش این بود که از هم کلاسیم با صدای بلند به خاطر این یادآوری تشکر می کردم و محترمانه از استاد می خواستم در بیان و کلامش دقت کافی کنه.
پسرها یعنی چی؟!
حتی اگه بگه هی پسرها و هی دختره بهتر از اینه که فقط بگه آقایون.
می دونین ،
شاید به نظر کوچک و بی اهمیت برسه ولی وقتی نگاه می کنم می بینم همین چیزهای کوچک روی هم جمع می شه و آدم رو فرسوده می کنه.
به عنوان یه زن در یه رشته و یه حرفه ای که متاسفانه مردانه دسته بندی شده مدام با همچین وضعیت هایی مواجه می شم.
بخشی از انرژیم مدام باید صرف پاسخ دادن به سئوالات و حل مشکلاتی بشه که هیچ ربطی به حرفه ام نداره ، ربط به جنسیتم داره.
جنسیتی که برای دیگران مهمه نه برای خودم.
من فقط علاقه مندی شخصیم رو دنبال کردم ... هیچ وقت به این فکر نکردم که تنها زن یا اولین زن در چیزی باشم.
برام مطلقا بی اهمیته.
اولویت من ، خودم هستم و علاقمندی هام ... همین و بس.
مشکل اما جایی بروز می کنه که برای دیگران نه من و علاقه ام بلکه جنسیتم مورد توجه قرار می گیره .
این یه واقعیت ساده است که تا امروز در 46 سالگی متوجه اش نشده بودم.
امروز به لطف هشداری که هم کلاسیم به استاد داد، متوجه شدم:
نه !
تنها داشتن یک هدف شخصی مهم نیست ... این کافی نیست که به خودت بگی :
من یه هدف دارم و اون رو دنبال می کنم ... گوربابای بقیه و حرفاشون.
محیط و آدم های پیرامون هم مهم هستن ... خیلی ساده چون نهایتا تو در محیط و با دیگران کار می کنی.
مهم هست که دیگران رو وادار کنی حضور تو در محیط رو بپذیرن و بهش احترام بذارن ... نادیده اش نگیرن.
حرفه مردانه - زنانه یعنی چی؟!
هرکسی علاقه ای داره ... چه ربطی داره به جنسیت.
فیزیک برای هر آنکس هست که دوستش داره.
مکانیک برای هر آنکس که دوستش داره.
الگوریتم ماجرا خیلی ساده است :
1. من این حرفه رو دوست دارم.
2. من یک زن هستم.
3. یک زن رو در زبان و محاوره ، آقا یا پسر خطاب نمی کنن. خانم یا دختر خطابش می کنن.
برای درک این الگوریتم نیاز به هوش بالایی نیست .... ولی قطعا نیاز به شعور هست!
کار کردن با آدم بیشعوری که توان درک الگوریتمی به این سادگی رو نداره ، فرساینده است.
می دونین،
هیچ چیز آزار دهنده تر و نامطلوب تر از نادیده گرفته شدن نیست.
حضور شما ممکنه در رشته ای عادی نباشه اما غیرطبیعی و بی مورد نیست.
چرا؟
چون به سادگی این طبیعت شما ست. یک علاقمندی که ژن ها - طبیعت - در شما گذاشته.
شما می تونین یه مورد معمولی نباشین اما صرف علاقمندیتون نمی تونین و نباید اجازه بدین شما رو یه مورد غیرطبیعی و پرت و پلا لحاظ کنن و نادیده بگیرن .
و البته این بر شما ست که از حضور نامعمول خودتون در جمع دفاع کنید.
اجازه ندین نادیده بگیرنتون.
همین!
این موضوع، از لحاظ کلامی، از طرف اغلب اساتید لحاظ می شه.
موقعی که می خوان کلاس رو مخاطب قرار بدن می گن:
خانم و آقایون.
یا
پسرها و دختره.
خوب درستش هم همینه چون من اونجا هستم و باید مثل بقیه حضورم لحاظ و مراعات بشه.
یه استاد جدید برامون اومده که صرفا به خاطر تجربه کاری بالاش فرستادن به ما درس بده.
نه سواد تئوری درستی داره و نه شعور اجتماعی درست.
بگذریم از اینکه درسی که داد از نظر تئوری کاملا اشتباه بود .
اما رفتارش هم به بدی درک علمیش هست.
این آقا موقعی که می خواد کلاس رو مخاطب قرار بده می گه :
هی پسرها !
یا
آقایون!
انگارنه انگار من هم اونجا هستم.
دیروز یکی از هم کلاسی ها با صدای بلند به ایشون یادآور شد که :
آقایون و خانم!
استاد یه پوزخندی زد و از من عذر خواهی کرد .
من حواسم نبود ... متمرکز بودم روی فرمول اشتباه ایشون و اینکه براش توضیح بدم چرا اشتباهه.
سرم پایین بود و ناخودآگاه گفتم:
مهم نیست.
اون هم رفتارش رو تکرار کرد.
بعدش متوجه شدم که چقدر پاسخم به این وضعیت اشتباه و نابجا بوده.
چرا! مهمه ... خیلی هم مهمه !
مهمه که وقتی شما جایی هستین حضورتون نادیده گرفته نشه.
به بودنتون احترام بذارن ... لحاظ بشین ... مثل بقیه.
عمیقا به خاطر واکنش نادرستم متاسفم.
درستش این بود که از هم کلاسیم با صدای بلند به خاطر این یادآوری تشکر می کردم و محترمانه از استاد می خواستم در بیان و کلامش دقت کافی کنه.
پسرها یعنی چی؟!
حتی اگه بگه هی پسرها و هی دختره بهتر از اینه که فقط بگه آقایون.
می دونین ،
شاید به نظر کوچک و بی اهمیت برسه ولی وقتی نگاه می کنم می بینم همین چیزهای کوچک روی هم جمع می شه و آدم رو فرسوده می کنه.
به عنوان یه زن در یه رشته و یه حرفه ای که متاسفانه مردانه دسته بندی شده مدام با همچین وضعیت هایی مواجه می شم.
بخشی از انرژیم مدام باید صرف پاسخ دادن به سئوالات و حل مشکلاتی بشه که هیچ ربطی به حرفه ام نداره ، ربط به جنسیتم داره.
جنسیتی که برای دیگران مهمه نه برای خودم.
من فقط علاقه مندی شخصیم رو دنبال کردم ... هیچ وقت به این فکر نکردم که تنها زن یا اولین زن در چیزی باشم.
برام مطلقا بی اهمیته.
اولویت من ، خودم هستم و علاقمندی هام ... همین و بس.
مشکل اما جایی بروز می کنه که برای دیگران نه من و علاقه ام بلکه جنسیتم مورد توجه قرار می گیره .
این یه واقعیت ساده است که تا امروز در 46 سالگی متوجه اش نشده بودم.
امروز به لطف هشداری که هم کلاسیم به استاد داد، متوجه شدم:
نه !
تنها داشتن یک هدف شخصی مهم نیست ... این کافی نیست که به خودت بگی :
من یه هدف دارم و اون رو دنبال می کنم ... گوربابای بقیه و حرفاشون.
محیط و آدم های پیرامون هم مهم هستن ... خیلی ساده چون نهایتا تو در محیط و با دیگران کار می کنی.
مهم هست که دیگران رو وادار کنی حضور تو در محیط رو بپذیرن و بهش احترام بذارن ... نادیده اش نگیرن.
حرفه مردانه - زنانه یعنی چی؟!
هرکسی علاقه ای داره ... چه ربطی داره به جنسیت.
فیزیک برای هر آنکس هست که دوستش داره.
مکانیک برای هر آنکس که دوستش داره.
الگوریتم ماجرا خیلی ساده است :
1. من این حرفه رو دوست دارم.
2. من یک زن هستم.
3. یک زن رو در زبان و محاوره ، آقا یا پسر خطاب نمی کنن. خانم یا دختر خطابش می کنن.
برای درک این الگوریتم نیاز به هوش بالایی نیست .... ولی قطعا نیاز به شعور هست!
کار کردن با آدم بیشعوری که توان درک الگوریتمی به این سادگی رو نداره ، فرساینده است.
می دونین،
هیچ چیز آزار دهنده تر و نامطلوب تر از نادیده گرفته شدن نیست.
حضور شما ممکنه در رشته ای عادی نباشه اما غیرطبیعی و بی مورد نیست.
چرا؟
چون به سادگی این طبیعت شما ست. یک علاقمندی که ژن ها - طبیعت - در شما گذاشته.
شما می تونین یه مورد معمولی نباشین اما صرف علاقمندیتون نمی تونین و نباید اجازه بدین شما رو یه مورد غیرطبیعی و پرت و پلا لحاظ کنن و نادیده بگیرن .
و البته این بر شما ست که از حضور نامعمول خودتون در جمع دفاع کنید.
اجازه ندین نادیده بگیرنتون.
همین!