دیشب وقتی همه فرانسه داشت از خوشحالی می ترکید و مجری تلویزیون
کریم بنزما رو با عنوان :
این آقای بزرگ
نام می برد، دوباره یاد اون برنامه کانال TELE
افتادم درباره اسلام و مسلمانان در فرانسه و صورت برافروخته و لحن
نگران اون خانمی که اصرار داشت این نکته رو یادآوری کنه که بین شهروندان مسلمان فرانسه
و گروه های تندروی اسلامی باید تفاوت قائل شد و همه رو یک کاسه نکرد.
این نکته درستی هست. ببینید که از سه نام بزرگ فوتبال فرانسه،
میشل پلاتینی، زین الدین زیدان و کریم بنزما،
که برای این مملکت افتخار و بزرگی آوردن دو تاش اسم عربی اسلامی و الجزایری
هستند.
طبیعیه که همیشه چالش هایی بین اقلیت های دینی، قومی ، نژادی،
زبانی در جوامع وجود داره اما در کنار این چالش ها واقعیت غیر قابل انکاری رو هم نباید
فراموش کرد:
اقلیت ها به یه جامعه قدرت می دن ..... اون رو پویا و زنده
نگه می دارن.
راه حل این چالش ها در بینهایت گفتگو برای رسیدن به همگرایی
نهفته و نه در حذف و سره سازی جامعه از اقلیت ها. حذف هرگز یک راه حل نبوده و نخواهد بود. حذف چیزی جز تنگ تر
کردن مرز های انسانی نیست. و مرز در ذهن من مفهوم واگرا و در نتیجه خطرناکیه.
نگاه کنید که امروز تیم فوتبال آلمان مثل پرچم المپیک از نظر
نژادی پنج رنگه .
این یعنی قدرتی که مهاجرین و اقلیت ها با خودشون برای آلمان
به ارمغان آوردند علی رغم همه مسائل مربوط به ادغام شدن مهاجرین در جوامع میزبان.
مثال های دیگه ای از این حضور فرخنده اقلیت ها در جوامع میزبان
رو می شه به مهاجرت و حضور پارسیان زرتشتی به هند اشاره کرد یا حضور آرام اما پر برکت
ارامنه در ایران، قومی که منشا بسیاری از پیشرفت های ایران بوده و هستند.
اقلیت ها رو باید خوشامد گفت وحضورشون رو مغتنم شمرد چرا که
منشا قدرت و پویایی جوامع هستند. اقلیت ها
جوامع رو از خطر رکود و گندیدن در خود محافظت می کنند.
واقعیتی که به خوبی در فوتبال و تیم های ملی جلوه پیدا کرده.
من با هر نوع سره سازی مخالفم .
از سره سازی نژادی و دینی و قومی تا حتی سره سازی زبانی.
دوست دارم این رو اضافه
کنم که حتی سره سازی زبانی بیشتر از آنکه باعث قدرت یک زبان بشه باعث انتزاعی شدن،
سخت شدن و در نتیجه شکننده شدن آن زبان می شه.
من با کسانی که اصرار به سره سازی زبان فارسی از واژه های عربی
دارن موافق نیستم چرا که وجود واژه های عربی باعث غنا، انعطاف پذیری و قدرت بیان بیشتر
در زبان فارسی شده.
به نظرم
حضور اقلیت ها، از اقلیت های انسانی تا زبانی ، آنقدر که باعث
تخریب پایه های هویت میزبان نشه فرخنده و با برکته.
و البته که نباید هویت
جامعه میزبان رو هم فراموش کرد. هویتی که آنقدر قدرت و انعطاف داره که می توانه انواع
اقلیت ها رو در خود بپذیرد صد البته هویتی غنی ست که اصلا خود شالوده ای شده ست برای
حفظ تنوع و همگرایی انسانی.
تخریب و از دست رفتن این هویت های غنی که شالوده حفظ تنوع در جوامع بشری شده اند مساوی
ست با از دست رفتن اساس مفهوم همگرایی.
باید به حفظ این هویت ها حساس بود و متعهد چرا که آنها شالوده همگرایی در جامعه انسانی هستند
به گمانم که اشتراک
ظریف و حساسی بین این دو مفهوم وجود داره
:
حفظ هویت جامعه میزبان و
ادغام اقلیت ها در جامعه میزبان
ادغام نه هرگز به معنای شبیه شدن با جامعه میزبان بلکه به معنای همراه و هم سو شدن با جامعه میزبان.
معنایی که به زیبایی در تیم ملی فرانسه قابل مشاهده و لمس هست
.
و در شعار
انقلاب فرانسه :
آزادی ، برابری ، برادری