شنیدن ِ مشاهدات وحرف های دوستان خارجی که از سفر ایران برمی گردن برام همیشه جالب بوده.
فکرمی کردم زاویه ای از نگاه هست که می تونه به شناخت عمیق ترم از ایران کمک کنه اما متوجه شدم در مشاهدات اونها فضای فرانسه رو دارم عمیق تر درک می کنم.
فضایی که مشهور به آزادی فکر و سخنه اما تجربه مردم از سفرشون به کشوری مثل ایران، قریب به اتفاق با توصیفاتی مثل «باورنکردنی» و «غیرمنتظره» همراه هست.
سئوال اینه:
در کشوری که به آزادی فکر و سخن مشهوره چرا مشاهدات مردم با ذهنیاتشون تا این حد متفاوته ؟
آزادی اگه نتونه ما رو به دیدن و درک واقعیت نزدیک کنه آیا واقعا آزادیه یا وهم ِ آزادی؟
و درست همینجا یک سئوال فلسفی:
آزادی چیه؟
یک حس خوب یا یک شرایط برای دیدن و درک کردن، فارغ از حس؟
در حالت اول می شه گفت فرانسه کشوری آزاد است.
در حالت دوم نتیجه کاملا وارونه است و می شه گفت فرانسه کشوری ست که مردمش وهم آزادی دارن به مصداق توصیفاتی نظیر «باورنکردنی» و«غیرمنتظره» که خودشون درباره مشاهداتشون می گن.
راستی واقعا چه چیز اونها رو این همه از دیدن ِ واقعیت، به توصیف خودشون، دور کرده بود؟
آزادی یا وهم ِ آزادی؟
در کشوری که به آزادی فکر و سخن مشهوره چرا مشاهدات مردم با ذهنیاتشون تا این حد متفاوته ؟
آزادی اگه نتونه ما رو به دیدن و درک واقعیت نزدیک کنه آیا واقعا آزادیه یا وهم ِ آزادی؟
و درست همینجا یک سئوال فلسفی:
آزادی چیه؟
یک حس خوب یا یک شرایط برای دیدن و درک کردن، فارغ از حس؟
در حالت اول می شه گفت فرانسه کشوری آزاد است.
در حالت دوم نتیجه کاملا وارونه است و می شه گفت فرانسه کشوری ست که مردمش وهم آزادی دارن به مصداق توصیفاتی نظیر «باورنکردنی» و«غیرمنتظره» که خودشون درباره مشاهداتشون می گن.
راستی واقعا چه چیز اونها رو این همه از دیدن ِ واقعیت، به توصیف خودشون، دور کرده بود؟
آزادی یا وهم ِ آزادی؟