می گویند یهودا شبیه ترین حواریون به مسیح بوده است.
به صورت!
شباهت بین صورت یهودا با مسیح ذهن مرا ناخودآگاه متوجه شباهت ظاهری مفاهیم متضاد می
کند.
شباهت ساده لوحی با سادگی
گستاخی با صریح بودن
سوئ ظن با هوشیاری
تملق با ادب
و شباهت بین
پورنو با اروتیک!
آنچه که مفاهیم خامی چون ساده لوحی ، گستاخی و پورنو را علی
رغم شباهت های ظاهری از مفاهیمی چون ساده گی ، صراحت و اروتیک جدا و متمایز می کند
مفهوم ظرافت ، پرداخت و تفکیک است.
رزولوشن نگاه!
به زبان مختصر و مفیدتر خواجه :
نه هر که سر تراشد قلندری داند.
در بین خلط این مفاهیم به ظاهر مشابه ، اروتیک مظلوم ترین آن
ها ست. از دید من!
اروتیک آن احساس جادویی در مرز مشترک بین تن
و روان است که از تنگنای تن به ظرافت بی مرز تخیل وا می رهد و حس عظیم آمیختگی و دریافت را رقم می زند.
همه این مقدمه برای تقدیم شعری از تیام کیانی که ظرافت اروتیک
اشعارش برایم ستودنی ست.
تیام مرا شگفت زده می کند و به تحسین وا می دارد. و هر آنچه که به من لذت دهد در من
شوق اشتراک با دیگری را نیز بر می انگیزد. دوست دارم لذت هایم را به اشتراک بگذارم.
اینبار با شعری از تیام.
و جمله ای که مدام در هنگام خواندن این شعر در ذهنم تکرار می شود:
مرد بودن می تواند خوشبختی عظیمی باشد وقتی معشوق شعری چنین
پرشور باشد!
(ارتکاب بیست و
هشت"607")
ها بکِش: یک هجای گرم بلند...
شیشه ی خُرد ِ بی بخار تو ام!
دستت از آستین به من برسان
حلقه ی نقره ای ِ مار ِ تو ام
ها بکِش! ها! بیا مکدّر کن
آیِنه_شمعدان ِ بختم را
توی آیینه,عکس ها, عکس اند!
من که بی واسطه کنار تو ام!
سنگ,مفت است و بال ما مفت است
فال و اقبال و حال ما مفت است
بزن این بار! هرچه بادا...باد!
عمر, یعنی که وامدار ِ تو ام..
دستِ تو, مست ِ دست_افشانی!
پایِ تو, گرمِ پای_کوبیدن!
عزت ِ کافه_نادری ِ منی!
سوسن ِ کافه_لاله زار ِ تو ام!
دستِ من, مست ِ دست_افشانی!
پایِ من, گرمِ پای_کوبیدن!
رقص, در بین آسمان و زمین
پیچ و تابِ طناب ِ دار ِ تو ام
دستِ ما, مست ِ دست_افشانی!
پایِ ما, گرمِ پای_کوبیدن!
تو, هم_آغوش ِ ارتکاب ِ منی!
من, هم_آشوبِ احتضارِ تو ام!
دست و فرمانِ باطل ِ خفّت
پا به روی پدالِ استیصال
سگ_کُشی ,مصّب ِ خیابان است!
زیر کن تا که من سوار ِ تو ام!
زیر کن,هر چه رو به روی من است!
وقتِ نارو زدن به ساعت هاست!
زود تر از "قرار هست..." برِس!
بی قرارم که بی قرار ِ تو ام...
این اتاق ِ همیشه ی تاریک
شاهد گنگ ِ عشق_بازی ِ ماست
آنچنان که تو شخم می زنی ام
من کــَمم با تو! شرمسار ِ تو ام...
زیر و رو می شویم در تن ِ هم
از نفس های خیسمان سرخوش
تو پریشانِ رعشه های منی!
من به تو تشنه! من دچار تو ام!
رقص... آن گونه که تو در آغوش!
خواب...این گونه که تو در بستر!
با تو ام مرگ!!
مست ِ شهوت باز!
من..._ برهنه_... در انتظار تو ام ...
تیام کیانی