هر کس باید هنرمندی از کشورش رو معرفی می کرد. بلغاری یک نقاش رو انتخاب کرده بود و عنوان اکسپوزه اش رو گذاشته بود روح بلغار در نقاشی های فلانی - اسم نقاش یادم نیست-
روح بلغار اونجوری که این نقاشی ها نشون می دادن و همکلاسی بلغار توضیح داد ، ساده ، روستایی و همراه با طبیعت هست. خودش هم به واقع بازتابی از همین روح بود. با لباس های خیلی ساده ، بیانی آرام و بدون تظاهر اما تا حدی یکنواخت.
خوب به نظرم روح بلغار دوست داشتنی بود. :)
نفر دوم یک مجسمه ساز کره ای رو انتخاب کرده بود با هنر مفهومی . راجع به فلسفه آثار اون مجسمه ساز توضیحاتی داد. تفکر برانگیزو جالب بود و ارائه مطلبش آرام و متین اما کاملا دقیق و درست از نظر زبانی.
نوبت آمریکایی که شد اومد و همون اول کار رک و مستقیم گفت:
من یک نقاش بازاری رو انتخاب کردم که برای پول نقاشی می کرده. در مورد روح و فلسفه آثارش هم حرفی ندارم بزنم فقط نقاشی هاش رو خیلی دوست دارم چون پر از حس جوانی و هیجان هست .
داشت همینطور با بیانی پر از هیجان و بالا و پائین پریدن از جوانی و شاد بودن و بازاری بودن نقاشی ها حرف می زد که یهو چشم من افتاد به یه جمله ی کوچیک روی یکی از نقاشی ها که گوشه ی یکی از صفحات گذاشته بود .
یه نقاشی تبلیغاتی بود از مجسمه آزادی که زیرش جمله ای ساده اما تکان دهنده نوشته بود. ظاهرا این نقاشی رو به سفارش دولت آن زمان و برای تبلیغ حمایت از جنگ در آن دوره کشیده بوده.
در انتهای اکسپوزه اش دستم رو بالا کردم و گفتم :
آی صبر کنید ! صبر کنید که من روح آمریکایی رو در نقاشی های این نقاش پیدا کردم.
استاد با تعجب پرسید چطور؟
جمله رو به همه نشون دادم:
weapons for liberty
" اسلحه برای آزادی "
و گفتم:
ببینید، خوب این روح آمریکاست واقعا ! اسلحه!
خلاصه یهو کلاس یه خورده بهم ریخت و هم کلاسی آمریکایی گمونم یه خورده کوچلو قرمز شد.
حالا به خدا من اصلا قصد ناراحت کردنش رو نداشتم فقط چیزی رو که دیدم به همه نشون دادم.
استاد خندید و گفت : بله ! فقط روح یک ایرانی می تونه روح آمریکایی رو کشف کنه !
کلاس بیشتر خندید ... حتی همکلاسی آمریکایی هم اینبار خندید .
می دونین،
وقتی نگاه می کنم می بینم نه تنها سه هنرمند ی که معرفی شدند بلکه خود این سه هم کلاسی هم به واقع بازتابی از سرزمین های مادریشون بودند. نوع ارائه مطلبشون ، نوع بیانشون ، نوع لباس پوشیدنشون . همه چیز به طور جالبی چکیده ای از روح سرزمین هاشون بود.
هم کلاسی آمریکایی اول اکسپوزه اش گفت که این فقط یک هنرمند بازاری بوده و کاری به فلسفه و روح و این چیزا نداشته اما وقتی نگاه می کنم می بینم اتفاقا کلمه هایی که اون برای توصیف نقاش و آثارش استفاده کرد به واقع واژه های کلیدی بودند که توصیف کننده ی روح آمریکاست. هنر برای سرمایه ، هنر در خدمت تبلیغات . پر از رنگ های تند و چشمگیر از همه مهمتر شعاری که زیر مجسمه آزادی نوشته بود :
اسلحه برای آزادی!
فقط روح یک ایرانی می تونه روح آمریکایی رو کشف کنه !
پاسخحذفخیلی جالب بود!