جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۸ آبان ۲۳, پنجشنبه

در باب بازی ایران و عراق

در باب بازی ایران و عراق ، عزیز فیس بوکی خبر داد از توییت سفیر آمریکا در عراق که :
"تا پیروزی میجنگیم".
من معذرت می خوام اما هیچ جور دیگه نمی تونم درباره این چی چی خوری زیادی اقای سفیر بنویسم ... اجازه بدین همچین خودمونی حرف بزنم:
اقای سفیر دیوث ِ قرمساق ِ حرمزاده ی ِ اونور دنیایی ،
ایران و عراق همسایه دیوار به دیوارن ، ... صدها سال کشور عراق قلب کشور ایران بوده ... اسم پایتختش یک واژه اصیل ایرانی ست ، بغ داد = خدا داد،
حرف از کشور زدم چون تو مغز کوچک امثال تو این مرزها هستند که مفهوم دارن.
مرزهای جغرافیایی ِ مغز کوچک تو ذیل فلسفه و جهان بینی هستند به نام حوزه فلسفی ایران زمین .
عراق پاره تن و بلکه قلب ِ حوزه تمدنی ِ ایران زمین بوده و خواهد بود .
هنوز اون روزی که موزه ی اثار باستانی بغداد رو غارت کردید رو فراموش نکردم ... و نخواهم کرد .
هزار افسون بسازید و ببازید .... هیچکس از پاره تن خودش نمی بازه، ابله .

۱۳۹۸ آبان ۲۲, چهارشنبه

یه همزمانی عجیب عینهو یه کشیده!

داشتم می رفتم سرکار.
رادیو روشن بود.
داشت درباره خودکشی یه دختر نوجون حرف می زد.
دختر چهارده ساله ای که به خاطر ازارهای جنسی چندتا از همکلاسی هاش خودکشی کرده.
چیزی تو سرم ویز ویز می کرد که :
باز اینا از کاه ، کوه ساختن ... تو یه دله دهات کوچیک یه چیزی شده اینا تو بوقش کردن.
همینجور که صداهه داشت ویز می کرد رسیدم چراغ قرمز.
بچه مدرسه ای ها تعطیل شده بودن و تو خیابون ولو بودن.
تو ایستگاه اتوبوس یه دختر بچه مدرسه ای، حدود 9 ساله ، منتظر اتوبوس بود.
دوتا پسربچه همون سنی اومدن طرفش ... با کیف مدرسه.
یه چیزایی می گفتن و غش غش می خندیدن.
دختره هاج و واج نگاشون می کرد .
با خودم داشتم فکر می کردم شیطونی های پسرونه است دیگه.
هنوز این فکره داشت تو سرم نشخوار می شد که یهو دیدم دارن با دست علامت های زشت جنسی به دختره نشون می دن و با شیطنت همراه با شرارت سعی می کنن بدنش رو لمس کنن..
دوتا پسربچه 9 ساله ... علامت های زشت و تهاجمی جنسی .
دخترک هاج و واج و ساکت بود .
چراغ سبز شده بود.
هاج و واج و ساکت از کنار دخترک عبور کردم .
یهو دیدم که :
چهل و هشت ساله که عادی ترین ، معمول ترین و اشکار ترین ملاک روابط ادم ها رو ندیدم ... جنسیت ... نگاه مبتنی بر جنسیت .... جنسیت زدگی.
چه فرقی می کنه از چه سنی حکم ِ جنسیت و لاجرم جنسیت زدگی صادر می شه.
چه فرقی می کنی بر چه اساسی حکم جواز جنسیت زدگی صادر می شه ،
شرع ، عرف ، قانون یا هر چی .
9 ساله یا هجده ساله ... فرقش چیه؟!
در هر حال جنسیت زدگی نتیجه ناگزیر تقسیم بندی جنسی ست ... با هر دلیلی.
عرفی، شرعی ، قانونی .
می دونین،
ما در دنیایی عمیقا ... عمیقا جنسی و جنسیت زده زندگی می کنیم .
البته شاید شما می دونستین اما من تا همین دیروز نمی دونستم!
شوکه ام.
عادی ترین نگاه من ، غیر عادی ترین نگاه در نزد دیگران بود ... هست .. همه جا.
هرگز ، هرگز ، هرگز حتی لحظه ای در روابطم با ادم ها جنسیت شون ملاک رابطه هام نبوده .
می دونین تنها ترین ادم های روی کره زمین کیا هستن؟
ادم هایی که جنسیت ادم ها رو نمی بینن!
یعنی می بینن اما مثل یه لباس بر تن ، نه مثل تن بر لباس!
خوب شاید هم اشکال از خودشون هست ... شاید مبتلا به یه جور عقب افتادگی بشری هستن!

۱۳۹۸ آبان ۱۶, پنجشنبه

فوتبال زالاتانی

شاید زالاتان بهترین بازیکن دنیا نباشه اما خدایی یکی از بامزه ترین های فوتبال هست.
گاهی شور ، گاهی شیرین ، گاهی تلخ و گاهی حتی خیلی گندیده و گنده دماغ.
هرچی هست یا نیست به تنهایی به فوتبال یه طعم اضافه کرده ... طعم زالاتان.
از من بپرسن می گم باس تو فوتبال یه جایزه جدید بذارن به نام:
جایزه ی ادویه ی فوتبال.
اولیش رو هم بدن به زالاتان.
اصلن مرزهای فوتبال با زالاتان جابه جا شده ... فوتبال زالاتانی مرز مشترک پیدا کرده با اکروبات و تکواندو و فیلم هندی!

https://www.youtube.com/watch?v=LD7J5jq15T0&fbclid=IwAR1qTvsc2t425Ja3S1Wr0YNLOCcKv26qpDbgIt4SrcFs9izZEBON-pA0whA

۱۳۹۸ آبان ۱۲, یکشنبه

خاطرات تعمیرکار - کارایی مدارات ارتباطی زنانه!

تعریف کنم بامزه است.
خرابی های اسانسور رو اپراتورها از مرکز ارتباطات در نیس بهمون گزارش می دن.
معمولا خیلی ملایم و مودب و در عین حال صمیمانه حرف می زنن .
کاملا اموزش دیده هستن .
طفلی ها رابط بین دو گروه پر استرس هستن.
ادم هایی که تو کابین گیر کردن یا مشتری های عصبانی که اسانسورشون خراب شده و تکنسین ها که خوب به طور معمول تحت تنش و بدوبدو هستیم.
می دونن حال تکنسین ها خراب هست و باید اروم و با ارامش حرف بزنن.
من هم کار سخت اونها رو درک می کنم .
اسون نیست ادم از یه طرف مشتری یا شخصی رو که تو اسانسور گیر کرده اروم کنه و از طرف دیگه به تکنسین با لحنی که بهش برنخوره و عصبانی نشه بگه باید بری فلان ادرس ، اسانسور خراب شده.
واقعا تمام تلاشم رو می کنم باهشون خوب حرف بزنم اما مواقعی هست که همه ی ارکان وجودی ادم از شدت خستگی و استرس رسیده به خط بحران ... دیگه لحن حرف زدن قابل کنترل نیست.
تصور کنید از ساعت 4 صبح بی وقفه واستون خرابی بیاد. هنوز یکی رو تموم نکردی ، یکی دیگه.
بعد تو این گیر و ویر بهت زنگ هم بزنن و ازت گزارش هم بخوان .
تو همچین وضعیتی بودم.
با ته مانده انرژیم رفته بودم سر یه اسانسور که موبایلم واس یه خرابی دیگه دوباره آژیر کشید.
بهش توجه نکردم و غرق کار خودم بودم .
بعد یه ربع از مرکز یه صدای ناز و مخملی زنگ زد .
اولش کلی عذرخواهی و اینا . بعد پرسید یه خرابی برات ارسال شده صبا هنوز انتخابش نکردی.
من هم عصبانی و داغون با لحن تندی گفتم واس اینکه هنوز این یکی رو تموم نکردم.
دختره یه مکثی کرد و یه چاشنی هندی به لطافت صداش اضافه کرد و گفت:
صبا، خوشگلم!
می شه لطفا خرابی رو انتخاب کنی تا تو سیستم فعال بشه؟ ... مشتری پشت خط منتظره.
این خوشگلمی که گفت ، گوش هام دراز شد تا نوک انگشت پام.
عینهو بره ای که بع بع کنان با پای خودش میره تو دیگ قیمه گفتم:
باشه عزیزم مشکلی نیست... الساعه!
اون هم گفت:
مرسی خوشگلم ... خیلی لطف کردی .
من هم گفتم :
خواهش می کنم .
هردو مون با یه حس طنز افتاده بودیم تو مدار قربون صدقه های بی بنیاد زنونه .
حالا اصلن نه اون منو دیده که ببینه خوشگلم یا زشت و نه من اصلن اون رو می شناسم که ببینم عزیز هست یا نه!
تهش رو بگم ... با قربون و صدقه و امید دیدار و بوس و بغل تلفنی یه خرابی سگ مصب رفت تو پاچه مون! 

۱۳۹۸ آبان ۱۰, جمعه

یه انتخاب خوب

یه چیزی تو حاشیه ها گم شد .
اون هم حسن سلیقه در انتخاب این دو تا.
باید به کسی که این دو تا رو واس ایفای نقش اون دوتا انتخاب کرده جایزه داد .
اصلن بعد از دیدن این دوتا بود که من یهو متوجه شدم یه استعداد سینمایی دیگه هم هست که باید بیاد تو بخش مسابقه . انتخاب بازیگر برای نقش.
من شخصا جایزه ویژه می دم به کسی که پارسا پیروزفر رو واس نقش مولوی و شهاب حسینی رو واس نقش شمس انتخاب کرده.
یه شکنندگی، انعطاف و لطافتی تو چهره پیروزفر هست که بالقوه به صورت و نگاهش استعداد گم شدگی ، شیدایی و مجذوب شدن رو می ده.
درست برعکس شهاب حسینی که میمیک صورتش خشن و نگاهش نافذ هست.
بهش می خوره با اون نگاه نافذ و خشنش بزنه بره تا عمق چشم های لطیف و شکننده پیروزفر ... ویرانش کنه و بعد هم مثل یه طوفان بذاره و بره .
استعداد ویرانگری دربرابر استعداد ویرانی ... استعداد رهایی در برابر استعداد شیدایی ... استعداد خشونت طبیعی در برابر کیفیت شکننده تمدن!
مطلق در برابر نسبیت ... خشونت مطلق طبیعت در برابر لطافت نسبی تمدن.
خوب این دو کیفیت وقتی باهم برخورد می کنن، انفجار طبیعی ترین محصولش هست.
دو کیفیت ... دو استعداد ... تضاد و جدالی به عمر ادمیزاد بینوا .
استعداد ویرانگری طبیعت دربرابر استعداد ویرانی انسان متمدن!
شدت انفجار وابسته به عیار هر دو کیفیت .
به قول شریف خودش :
فیه ما فیه.