داشتم می رفتم سرکار.
رادیو روشن بود.
داشت درباره خودکشی یه دختر نوجون حرف می زد.
دختر چهارده ساله ای که به خاطر ازارهای جنسی چندتا از همکلاسی هاش خودکشی کرده.
چیزی تو سرم ویز ویز می کرد که :
باز اینا از کاه ، کوه ساختن ... تو یه دله دهات کوچیک یه چیزی شده اینا تو بوقش کردن.
همینجور که صداهه داشت ویز می کرد رسیدم چراغ قرمز.
بچه مدرسه ای ها تعطیل شده بودن و تو خیابون ولو بودن.
تو ایستگاه اتوبوس یه دختر بچه مدرسه ای، حدود 9 ساله ، منتظر اتوبوس بود.
دوتا پسربچه همون سنی اومدن طرفش ... با کیف مدرسه.
یه چیزایی می گفتن و غش غش می خندیدن.
دختره هاج و واج نگاشون می کرد .
با خودم داشتم فکر می کردم شیطونی های پسرونه است دیگه.
هنوز این فکره داشت تو سرم نشخوار می شد که یهو دیدم دارن با دست علامت های زشت جنسی به دختره نشون می دن و با شیطنت همراه با شرارت سعی می کنن بدنش رو لمس کنن..
دوتا پسربچه 9 ساله ... علامت های زشت و تهاجمی جنسی .
دخترک هاج و واج و ساکت بود .
چراغ سبز شده بود.
هاج و واج و ساکت از کنار دخترک عبور کردم .
یهو دیدم که :
چهل و هشت ساله که عادی ترین ، معمول ترین و اشکار ترین ملاک روابط ادم ها رو ندیدم ... جنسیت ... نگاه مبتنی بر جنسیت .... جنسیت زدگی.
چه فرقی می کنه از چه سنی حکم ِ جنسیت و لاجرم جنسیت زدگی صادر می شه.
چه فرقی می کنی بر چه اساسی حکم جواز جنسیت زدگی صادر می شه ،
شرع ، عرف ، قانون یا هر چی .
9 ساله یا هجده ساله ... فرقش چیه؟!
در هر حال جنسیت زدگی نتیجه ناگزیر تقسیم بندی جنسی ست ... با هر دلیلی.
عرفی، شرعی ، قانونی .
می دونین،
ما در دنیایی عمیقا ... عمیقا جنسی و جنسیت زده زندگی می کنیم .
البته شاید شما می دونستین اما من تا همین دیروز نمی دونستم!
شوکه ام.
عادی ترین نگاه من ، غیر عادی ترین نگاه در نزد دیگران بود ... هست .. همه جا.
هرگز ، هرگز ، هرگز حتی لحظه ای در روابطم با ادم ها جنسیت شون ملاک رابطه هام نبوده .
می دونین تنها ترین ادم های روی کره زمین کیا هستن؟
ادم هایی که جنسیت ادم ها رو نمی بینن!
یعنی می بینن اما مثل یه لباس بر تن ، نه مثل تن بر لباس!
خوب شاید هم اشکال از خودشون هست ... شاید مبتلا به یه جور عقب افتادگی بشری هستن!
رادیو روشن بود.
داشت درباره خودکشی یه دختر نوجون حرف می زد.
دختر چهارده ساله ای که به خاطر ازارهای جنسی چندتا از همکلاسی هاش خودکشی کرده.
چیزی تو سرم ویز ویز می کرد که :
باز اینا از کاه ، کوه ساختن ... تو یه دله دهات کوچیک یه چیزی شده اینا تو بوقش کردن.
همینجور که صداهه داشت ویز می کرد رسیدم چراغ قرمز.
بچه مدرسه ای ها تعطیل شده بودن و تو خیابون ولو بودن.
تو ایستگاه اتوبوس یه دختر بچه مدرسه ای، حدود 9 ساله ، منتظر اتوبوس بود.
دوتا پسربچه همون سنی اومدن طرفش ... با کیف مدرسه.
یه چیزایی می گفتن و غش غش می خندیدن.
دختره هاج و واج نگاشون می کرد .
با خودم داشتم فکر می کردم شیطونی های پسرونه است دیگه.
هنوز این فکره داشت تو سرم نشخوار می شد که یهو دیدم دارن با دست علامت های زشت جنسی به دختره نشون می دن و با شیطنت همراه با شرارت سعی می کنن بدنش رو لمس کنن..
دوتا پسربچه 9 ساله ... علامت های زشت و تهاجمی جنسی .
دخترک هاج و واج و ساکت بود .
چراغ سبز شده بود.
هاج و واج و ساکت از کنار دخترک عبور کردم .
یهو دیدم که :
چهل و هشت ساله که عادی ترین ، معمول ترین و اشکار ترین ملاک روابط ادم ها رو ندیدم ... جنسیت ... نگاه مبتنی بر جنسیت .... جنسیت زدگی.
چه فرقی می کنه از چه سنی حکم ِ جنسیت و لاجرم جنسیت زدگی صادر می شه.
چه فرقی می کنی بر چه اساسی حکم جواز جنسیت زدگی صادر می شه ،
شرع ، عرف ، قانون یا هر چی .
9 ساله یا هجده ساله ... فرقش چیه؟!
در هر حال جنسیت زدگی نتیجه ناگزیر تقسیم بندی جنسی ست ... با هر دلیلی.
عرفی، شرعی ، قانونی .
می دونین،
ما در دنیایی عمیقا ... عمیقا جنسی و جنسیت زده زندگی می کنیم .
البته شاید شما می دونستین اما من تا همین دیروز نمی دونستم!
شوکه ام.
عادی ترین نگاه من ، غیر عادی ترین نگاه در نزد دیگران بود ... هست .. همه جا.
هرگز ، هرگز ، هرگز حتی لحظه ای در روابطم با ادم ها جنسیت شون ملاک رابطه هام نبوده .
می دونین تنها ترین ادم های روی کره زمین کیا هستن؟
ادم هایی که جنسیت ادم ها رو نمی بینن!
یعنی می بینن اما مثل یه لباس بر تن ، نه مثل تن بر لباس!
خوب شاید هم اشکال از خودشون هست ... شاید مبتلا به یه جور عقب افتادگی بشری هستن!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر