جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ فروردین ۱۱, دوشنبه

قصه ای که باید نوشته بشه: ماری آنجلیک چگونه ماری آنجلیک شد!



کاش می تونستم همه چیز رو رها کنم.
به درون اتاقی تنها بخزم ... بی دغدغه ی دنیای بیرون ... عددها، تاریخ ها ... فاکتورها
و فقط بنویسم ... قصه ی  ماری آنجلیک رو ..... این که :
ماری آنجلیک چگونه ماری آنجلیک شد!
من یک قصه دارم ... یک قصه کاملا واقعی، جذاب و جالب درست مثل رمان ها
اما دوست ندارم سرسرکی بنویسمش ... ماری آنجلیک رو هرگز نمی شه سرسری نوشت ... هرگز!
زنی که بتونه کشیشی کاتولیک رو بچه دار کنه هرگز نمی شه و نباید سرسری نوشت!
ماری آنجلیک همه ی ذهن من رو می خواد ... همش رو ... تمام روز ... تمام وقت ... حتی توی خواب
.
 

زایمان به سبک فرانسوی


شاید براتون جالب باشه. راستش شنیدنش واس خودم خیلی جالب بود. :)

یه دوست ایرانی که بچه اش تو فرانسه به دنیا اومده برام تعریف می کرد روز زایمانش وقتی برده بودنش تو اتاق زایمان، خوب به طور معمول گاهی از شدت درد داد و فریاد می زده.
می گفت در این واویلا می دیدم که هی پرستارها میان در اتاق رو باز می کنن و با تعجب یه سرکی تو اتاق می کشن و با چشم های گرد و دهان باز یه نگاه میندازن و می رن.
می گفت من اون روز فکر می کردم تنها زنی هستم که به بخش زایمان آوردن چون همه اتاق های دیگه ساکت بودن.

روز بعد اما وقتی دکترش برای معاینه اش میاد و باهش حرف می زنه بهش می گه :
خانم ! من در عمر پزشکیم موردی مثل شما ندیده بودم. زایمان شما یکی از تجربیات فاجعه آمیز در حرفه پزشکی من بود.
دوستم با تعجب می پرسه: چرا آقای دکتر؟ همه چیز که خوب پیش رفت!

دکتر می گه : خانم ! البته برای شما خوب پیش رفت اما شما من رو تا حد مرگ ترسوندید. من هرگز زنی رو ندیده بودم که اینطور داد بزنه!
همه پرستارهای بیمارستان فکر می کردند من دارم شما رو می کشم!


دوستم می گه : آقای دکتر خوب من درد شدیدی داشتم.
دکتر می گه : خانم همه درد شدیدی دارن. اون روز سه نفر دیگه هم همزمان با شما در حال زایمان بودن. آیا شما صدایی ازشون شنیدین؟
دوستم اظهار ناباوری می کنه و می گه آقای دکتر ممکن نیست در اون شرایط کسی داد نزنه.
بعد دکتر می برش به اتاق های زایمان و دوستم با چشم های خودش می بینه که زن ها در حال زایمان اشک می ریختن اما هیچ صدایی ازشون در نمیومده جز ناله های خفیف.
می گفت اینجا داد و فریاد کردن کار ناپسندیه حتی سر زایمان!

ماجراهای سرکلاس- کلاس متدلوژی و یک نیشگون کوچلو!


برای درس متدلوژی باید یه مقاله تحلیلی بنویسیم. انتخاب موضوع آزاده.
من این موضوع رو انتخاب کردم.
"
سیاست های خارجی اروپا مانعی در برابر توسعه دموکراسی در خاورمیانه"
استادمون زن میان سالی ست با روحیه ای سرزنده، ظاهری بسیار ساده و نگاهی تیز و منتقدانه.
موضوع رو که بهش گفتم یه نیشگون خیلی آروم از پشت دستم گرفت و با یه چشمک با حال و شیطون گفت:
خیلی داغه ها!
گفتم: کبابمون کردین دیگه که موضوع داغ فقط به ذهنمون میاد!
خندید اما پشت خندش ابهام و سوالی بود.
گفت:
البته قبول داری که اروپا واقعا قصدش کمک به دموکراسی بوده و هست ولی خوب بعضی وقت ها عملکردش نتیجه وارونه داشته.
من فقط لبخند زدم و ترجیح دادم حرفی نزنم . نگاهم کرد و با حالت آدمی که منتظر و علاقمند به شنیدن عقیده طرف مقابلش هست با احتیاط اضافه کرد:
مثلا در مورد شاه ایران. خوب شاه یه دیکتاتور بود دیگه. و اروپا در واقع یک دیکتاتور رو داشت نقد می کرد اما متاسفانه سیاست هاش باعث شد ایران گرفتار سیستم حکومتی و آدم هایی پیچیده تر و بدتر بشه.
مگه نه؟
من باز هم فقط لبخند زدم.
راستش برام جالب بود که اینقدر روشن از نقش و مسولیت غرب در ایجاد انقلاب ایران گفت
.

۱۳۹۳ فروردین ۱۰, یکشنبه

غرغر سیاسی عصر روز یک شنبه!




در این منطقه پر آشوب خاورمیانه که ایران بین فرصت طلبی های تجزیه طلبانه همسایه ها از یک طرف ، آن روسیه ی قسی القلب، قلدر، زمین خوار از طرف دیگر و کمی دورتر این اروپای پیر موذی ِ دو رو قرار گرفته است هیچ متحد سیاسی برای ایران بهتر از آمریکا و همچنین دوستی با اسراییل نیست.
آمریکا و اسراییل نه تنها هیچوقت تمامیت ارضی ایران را تهدید نکرده و نمی کنند بلکه می توانند باعث قدرت ایران و در نتیجه ایجاد ثبات در منطقه شوند.
از سوی دیگر دوستی ایران با اسراییل عملا می تواند باعث تعدیل زیاده خواهی های اسراییل و در نتیجه بهبود واقعی حقوق فلسطینیان شود.
اسراییل با ایران دارای پیوندهای واقعی تاریخی ست.
************
این پیوندها رو من در مواجهه با چند اسراییلی آشکارا مشاهده کردم.
اونها وقتی متوجه می شن من ایرانی هستم بلافاصله شروع می کنن به حرف زدن درباره همین پیوندها ی تاریخی که براشون خیلی مهم و با ارزشه چیزی که با فلسطینی ها و حتی لبنانی ها اتفاق نیفتاده.
من احساس می کنم فلسطینی ها هیچ نقطه پیوند و اشتراکی با من به عنوان یک ایرانی احساس نمی کنن. برای اونها مهم ترین چیز هویت عربی و بخشی از جامعه عرب بودن هست.

یادآوری :


به یاد بیارید  که برادران مظلوم فلسطینی بعد از اون همه حمایت ملت و دولت ایران با دو تا موشک صدام روی کویرهای اسرائیل حامی دو آتشه خودشون رو ، یعنی ملت ایران، رو چطور به برادر عربشون صدام فروختن!

از ماجراهای سر کلاس




چند روز پیش سرکلاس اقتصاد و سیاست، استاد گفت اگه سئوالی درباره سیاست های روز فرانسه دارید بپرسید.
من پرسیدم آیا دولت اولاند معتقد و مدافع دموکراسی ست؟
گفت : تمام دولت های  فرانسه باید معتقد به دموکراسی و مدافع آن باشند.
گفتم: اما دولت اولاند در سوریه داره از بدترین و  وحشتناک ترین گروهای تندرو حمایت می کنه.
گفت: بله درست می گید. من فقط سیاست فرانسه رو تشریح می کنم و اینها نظر شخصی من نیست به هر حال این  سیاست فرانسه در حمایت از اسرائیل در برابر تهدید ایران هست.
گفتم با این وجود فرانسه  عملا خود همون تهدیدی هست که همیشه  ایران رو متهم بهش می کنه.
پرسید شما از کجا میاین؟
گفتم ایران
گفت بله، البته!
و دوباره تکرار کرد: من فقط سیاست های فرانسه رو تشریح می کنم هرچند که احتمالا شما رو قانع نمی کنه.
و شروع کرد به  توضیح اینکه فرانسه یک کشور لائیک پایبند به دموکراسی هست و برای فرانسوی ها قابل فهم و قابل قبول نیست که کشوری با سیستم حکومتی مذهبی دارای قدرت اتمی بشه. قدرت اتمی فرانسه در اختیار یک سیستم حکومتی دموکراتیک و لائیک هست. در حالیکه ایران یک سیستم حکومتی مذهبی داره. برای فرانسه قابل قبول نیست که کشور کوچکی مثل ایران صاحب قدرت اتمی بشه. و بلافاصله اضافه کرد که :
منظورم از کوچک فقط در عرصه سیاست بین المللی است وگرنه ایران کشور بزرگ و موثری از نظر تاریخی و فرهنگی ست و شروع کرد از گفتن تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران.
گذاشتم خوب از همه اینها بگه و بعد دانسته خودم رو به اون راه زدم و گفتم :
ببخشید مگه فرانسه قدرت نظامی اتمی داره؟
با تاکید همراه با تعجب - از ندانستن من - گفت:
آه بله خانم جوان!!!
فرانسه قدرت نظامی هسته ای داره همراه با آمریکا ، روسیه ، چین ، .... و احتمالا به زودی ایران هم به این گروه قدرت های اتمی می پیونده.

فرصت مغتنم بود و دلم می خواست یکم خودم رو خالی کنم برای همین گفتم:
بنابراین فرانسه تهدیدی برای جهان است چون تسلیحات هسته ای داره!
من اینجا می بینم روزنامه ها و مجله ها مدام تیتر می زنن که  ایران یک تهدید برای صلح و منطقه هست درحالیکه این خود شما هستین که عملا دارین جنگ ایجاد می کنید و گروه های تندرو رو حمایت می کنید.
تاریخ اروپا از گذشته تا حالا پر از جنگ و حمله است .  کلونی سازی کار اروپایی هاست نه ایران. شما در تاریخ ایران سابقه حمله و کشورگشایی و برده داری نمی بینید.
از دید من این سیاست خارجی اروپاست که همیشه تهدید بوده. نه تنها  برای صلح بلکه حتی دموکراسی !
 شما می گید ایران کشور کوچکی در سیاست بین المللی ست اگر واقعا اینطوره پس چرا تحریمش کردین؟
چرا مدام ازش حرف می زنین و مدام تو تلویزیون و رسانه ها اینطور تبلیغ می کنید که ایران یک کشور افراطی ست و  تهدیدی برای صلح .
شما از دموکراسی حرف می زنید و در عین حال از گروه های تندرو حمایت می کنید. درحالیکه ایران خودش یکی از قربانی های این گروه ها بوده. مستقیم و غیر مستقیم .
نمونه اخیرش هم پنج سرباز ایرانی که تندروها ی مورد حمایت سعودی به گروگان گرفتن و اما هیچ انعکاس خبری اینجا در فرانسه، مهد و مدافع دموکراسی نداشته!
و اضافه کردم:
من قصد مجادله با شما رو ندارم فقط می خواستم کمی حرف بزنم ... از زاویه ای غیر از معیارهای  فرانسوی.
استاد، مرد میان سال وبسیار مطلعی هست با روحیه ای آزاده.
گفت: شما رو درک می کنم . من اینجا فقط سیاست کشور فرانسه رو تدریس می کنم.  شما حق دارید که این سیاست رو نمی پذیرید و اون رو متناقض می بینید .
 اما ما در دنیای منافع مادی با ظواهراخلاقی زندگی می کنیم!
*************
بعد از کلاس یک هم کلاسی برزیلی بهم گفت :
خوبه در مورد کشورت حرف می زنی. برای من جالبه اما برام عجیبه که دانشجوهای چینی درباره سیاست حرف نمی زنن. اینکه گفتی ایران کشور مهمی در سیاست بین المللی ست کاملا درست بود. تو برزیل هم همیشه روزنامه ها دارن در مورد چلنج غرب با ایران تیتر می زنن.

پی نوشت:

راست و صداقتش
من فکر می کنم ایران حتما باید به قدرت هسته ای برسه .
اینکه حکومت فعلی ایران دارای ضعف ها و مشکلات بنیادی ست واقعیتی غیر قابل انکار است که اما حل آن یک مسئله داخلی ست.  وارد کردن خارجی ها و مخصوصا اروپایی ها که همیشه سیاست هایی دو رو و موذیانه در قبال ایران داشته اند تکرار اشتباهی تاریخی ست.
قدرت هسته ای ایران در هر صورت باعث قدرت بین المللی ایران می شه. اینکه رژیم ایران حقوق شهروندی مردم خودش رو رعایت نمی کنه یه تهدید خارجی نیست بلکه یک مشکل داخلی ست که به خودمون بر می گرده.
به هر حال این رژیم بخشی از خود ماست، از خصوصیات ما، از خواسته های آرمانی ما، از اشتباهات ما!