رفته بودم خونه صاحبخونه ام عید رو تبریک بگم و یه خورده شکلات
ایرانی بهشون تعارف کنم.
دختر 10 سالشون که به مدرسه خصوصی کاتولیک ها می ره ازم پرسید مردم تو ایران چه خدایی رو می پرستند؟
دختر 10 سالشون که به مدرسه خصوصی کاتولیک ها می ره ازم پرسید مردم تو ایران چه خدایی رو می پرستند؟
گفتم : خدا خداست دیگه.
خدا همه جا یکیه.
با شدت و جدیت گفت : نه! نه! خدا همه جا یکی نیست . مثلا بودا یک خدای چاق با گوش های بلند هست که همش می خنده.
با شدت و جدیت گفت : نه! نه! خدا همه جا یکی نیست . مثلا بودا یک خدای چاق با گوش های بلند هست که همش می خنده.
گفتم: بودا که خدا نیست یک آدم بوده که صدای خدا رو ظاهرا خوب می شنیده مثل مسیح. خدا همه جا یکیه!
دوباره با شدت گفت: نه خدا یکی نیست. خداها شکل های مختلف دارن.
دستش رو گرفتم و بردمش تو سالن و تابلویی از حضرت مریم رو که پوست تیره داشت رو بهش نشون دادم و پرسیدم این کیه:
گفت: مریم مقدس
بعد بردمش تو اتاق خودش که تصویر دیگه ای از حضرت مریم درش بود اما با موهای بلوند و چشم های آبی
دوباره ازش پرسیدم این کیه؟
هنوز سوالم تموم نشده بود رو هوا منظورم رو گرفت و گفت نه این ربطی به سئوال خدا نداره. این نقاشی رو دخترعموم کشیده و این رنگها رو برای مریم مقدس اون انتخاب کرده.
گفت: مریم مقدس
بعد بردمش تو اتاق خودش که تصویر دیگه ای از حضرت مریم درش بود اما با موهای بلوند و چشم های آبی
دوباره ازش پرسیدم این کیه؟
هنوز سوالم تموم نشده بود رو هوا منظورم رو گرفت و گفت نه این ربطی به سئوال خدا نداره. این نقاشی رو دخترعموم کشیده و این رنگها رو برای مریم مقدس اون انتخاب کرده.
من هم گفتم خوب خدا هم همینجوره دیگه . همه جا یکیه اما هر
کس رنگی رو براش انتخاب می کنه.
بحثمون ادامه داشت بدون اینکه هیچکدومون دیگری رو بتونه قانع کنه.
بحثمون ادامه داشت بدون اینکه هیچکدومون دیگری رو بتونه قانع کنه.
راستش حسابی تحت تاثیر قدرت بحث کردنش قرار گرفتم. ضمن اینکه
برام خیلی جالب بود که حتی در گفتگو با یک دختر بچه ده ساله فرانسوی هم این تفاوت نگاه غربی
و شرقی باز هم وجود داره. نگاه غربی که می خواد همه چیز رو دسته بندی و جداسازی کنه
و نگاه شرقی که همش تمایل به کلی دیدن داره. نکته جالب این جاست که در همین گفتگوی
ساده می شه اعتبار هر دو نگاه رو مشاهده کرد.
خدایی که اصل و بنیاد وجودیش همه جا یکیه اما هر جا با چنان جلوه های متفاوتی تعریف شده که می شه دسته بندیش کرد و اسم های دیگه ای روش گذاشت. و اصلا شاید هم در عمل و در زندگی واقعی حق با اوست و چیزی به نام خدای یکتا وجود نداره یا نمی تونه داشته باشه.
خدایی که اصل و بنیاد وجودیش همه جا یکیه اما هر جا با چنان جلوه های متفاوتی تعریف شده که می شه دسته بندیش کرد و اسم های دیگه ای روش گذاشت. و اصلا شاید هم در عمل و در زندگی واقعی حق با اوست و چیزی به نام خدای یکتا وجود نداره یا نمی تونه داشته باشه.
راستش از ذهن دسته بندی شده این بچه در باره مردم و خداهاشون
دچار وحشت شدم. اون از اساس من رو جدا از خودش می بینه به این دلیل که مطمئنه خدای
من با خدای او یکی نیست و نمی تونه باشه هرچقدر هم که من تلاش کنم توضیح بدم این تفاوت
در جلوه هاست نه در اساس.
می دونین،
دارم فکر می کنم همونقدر که عادت ذهنی به دسته بندی و ایجاد ساختار در علوم مفید و راهگشا ست در مذهب خطرناک و جدا کننده جامعه انسانی ست. نگاهی که عملا شریعت رو یک پدیده واگراساز در جامعه انسانی می کنه . در همه فرم هاش . عجیب نیست که شریعت همیشه در خدمت نظام های طبقاتی بوده از موبدان ایران باستان تا کلیسای کاتولیک معتقد به کافر و مومن که در گذشته در خدمت نظام پادشاهی بود و امروز همراه و همسو با گروه های راست گرا!
دارم فکر می کنم همونقدر که عادت ذهنی به دسته بندی و ایجاد ساختار در علوم مفید و راهگشا ست در مذهب خطرناک و جدا کننده جامعه انسانی ست. نگاهی که عملا شریعت رو یک پدیده واگراساز در جامعه انسانی می کنه . در همه فرم هاش . عجیب نیست که شریعت همیشه در خدمت نظام های طبقاتی بوده از موبدان ایران باستان تا کلیسای کاتولیک معتقد به کافر و مومن که در گذشته در خدمت نظام پادشاهی بود و امروز همراه و همسو با گروه های راست گرا!
و دوباره یادی از پاپ فرانسیس که آغازگر تحول بزرگی در دین شده است. تحولی که نظام طبقاتی در دین رو عملا محو خواهد کرد.
با گذر از نگاه شریعت محور به نگاه عرفان محور در دین.
با گذر از نگاه شریعت محور به نگاه عرفان محور در دین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر