کفن پوشیدم دوباره.
آقا،
جنگ از لشکر کشی شروع نشد، جنگ از موش دوندن شروع شد.
کاری که غرب دست ازش برنمی داره.
اصلن ثبات و رفاه دنیای غرب روی بی ثباتی و فقر بقیه عالم بنا شده.
استاد کودتا و انقلاب مخملی و صدور دموکراسی فقر و فلاکت هستن.
دموکراسی فقر و فلاکت ی که به اروپای شرقی صادر کردن از یه طرف واس شون شد منبع نیروی کار ارزان و توسری خور و برده جنسی و از یه طرف دیگه همین خرده ریزه ها رو با وعده و وعید های توخالی یکی یکی کشیدن تو ناتو که بشن خاکریزشون مقابل روسیه.
یه مشت سرباز صفر بدبخت ازشون ساختن .
دیوار بتنی برلین رو با های و هوی دموکراسی و آزادی خراب کردن و جاش از کل مردم اروپای شرقی یه دیوار گوشتی ساختن مقابل ترس هاشون از روسیه.
فقط یه نگاه به نقشه اروپای شرقی بندازین لطفا.
ببینین تو چهل سال اخیر دموکراسی غربی با شرق اروپا چه کرده.
مثل یه کریستال چک که با پتک بزنی تو سرش، خرد کردن این کشورها رو با افسونی به نام دموکراسی غربی.
از کریستال چک چیزی نمونده جز یه مشت خرده شیشه.
یوگوسلاوی، چکسلواکی، رومانی، لتونی، استونی، لیتوانی و ...
اینا چی شدن؟
انقلاب مخملی و دموکراسی غربی چه ارمغانی واس شون داشت جز اینکه شدن برده های کاری و جنسی اروپای غربی.
رومانی یه زمانی واس خودش مملکتی بود.
تو ورزش، صنعت، کشاورزی بالاخره اندازه خودش یه حرفی واس گفتن داشت.
الان چیه؟
الان که به قوِل اینا دیگه دیکتاتور نداره ، دموکراسی و آزادی داره .... دیگه چی داره؟
دیگه چی شدن؟ ... کارگر های بازار سیاه و فحشا ی آلمان و فرانسه.
وعده امنیت و حمایت بهشون دادن اما چه کار کردن باهشون؟
دندون هاشون رو کشیدن، خلع سلاح شون کردن ، گوشت دم توپ ساختن ازشون.
آقا،
امنیت ، رفاه و استقلال یک کشور با وعده و تعهد و امضای کشورهای خارجی حاصل نمی شه، با خودت حاصل می شه.
این درس روشنی ست که اروپای شرقی مقابل چشم مردم دنیا گذاشت.
البته اگر چشمی برای دیدن باقی مونده باشه.
مقابل این فضای مجازی که چشم ها رو خیره کرده، انتظار بینایی، انتظار زیادی ست.
یه ساله تلویزیون رو روشن می کنم یا داره از دیکتاتوری چین می گه یا روسیه.
یا دارن اشک تمساح می ریزن واس اون اویغورهای سلفی چین یا اون مردک سردسته اپوزیسیون روسیه.
هی باد می اندازن تو آتیش بی ثباتی و تنش داخلی کشورهایی که می خوان خودشون باشن، مستقل از این دنیای سر تا به پا دروغ و فریب غرب.
خوب، باشه !
کاریش نمی شه کرد.
بذار هی باد آزادی و دموکراسی بکارن تو سر مردم،
بذار هی آتیش بیار معرکه بشن تو خونه مردم،
کاریش نمی شه کرد چراکه
آتش افروزی ماهیت وجودی رفاه و ثبات دنیای غرب است.
فقط حیرون اون عزیزانی هستم که بعد از این همه تکرار این سناریو متوجه نشدن که :
امنیت و رفاه یک کشور با امضا و تعهد و وعده دنیای غرب حاصل نمی شه که هیچ، همون نیمچه چیزهایی رو هم که دارن دود می شه می ره هوا.
امنیت و رفاه یک کشور با اقتدار و استقلال نظامی بدست میاد.