جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ آذر ۱۳, جمعه

کرم از خود ِ درخته!

مقدمه:
حتی یادآوریش هم نفرت انگیزه چه برسه به نوشتنش.
پس اجازه بدین با یه فحش شروع کنم.
برای تسکین این حس انقباض.
بذارین با یک فحش، واژه ها رو خلاص کنم.
از زیر فشار ِحس ِ انزجار .

فحش:
سگ مصب جانی،
نرینه ی خلاصه شده در آلت تناسلیت،
ای متوهم ِ تخمی،
ای تخم ِ وهمی،
اون کاری که برای تسکین لحظه ای ِ ذهنیت ِ تخمیت می کنی، جایی از جان ِ یک آدم رو برای همه ی عمر زخمی می کنه!

و اما بعد:

موضوع چیه؟
مزاحمت های خیابونی.

چرا مجبورم ازش بنویسم؟
چون زنی رو در ایران نمی شناسم که یک دوجین از چنین تجربه هایی نداشته باشه.
زنی رو در میان دوستام نمی شناسم که از زخم این خرده جنایت های روزمره تونسته باشه خلاص بشه.
زخمی ست که با گذر زمان جوش می خوره اما ردش هرگز از ذهن و روان پاک نمی شه.
الان، اینجا، قصدم نوشتن درباره ی اون خورده جانی های نرینه ای که درد ِ ناتوانی جنسی شون را فقط با تهاجم و تحقیر می تونن تسکین بدن نیست.
بلکه نوشتن درباره ی اونهایی هست، زن و مرد، که نهایتا قربانی رو عامل و محرک جانی می دونن.
با چنین اظهار نظرهایی:
خوب می خواست مواظب باشه.
خوب خودش هم حتما بدش نمیومده.
خوب می خواست کمتر آرایش کنه.
خوب می خواست کمتر جلف بازی دربیاره.
خوب می خواست نکنه ... نره ... مواظب باشه .... و تهش حتما به این جمله می رسیم:
خوب بره اصلن بمیره تا مزاحمش نشن!

نگاهی هرزه تر از اون هرزه های نرینه ای که با مزاحمت، احساس بودن می کنن.
چرا هرزه تر؟
چون  عملی مطلقا تهاجمی و ضد انسانی رو با توجیه ای جنسی، نسبی می کنن و به این ترتیب  تکرارش رو ، دانسته یا ندانسته، مشروط و معطوف به قربانی می کنن.
جرم که  نسبی بشه قربانی دوبار قربانی می شه.
بار اول توسط یک ذهن ِ آلتی ِ معیوب، یا شاید هم بهتره گفت یک آلت ِ معیوب ِ ذهنی شده.
و بار دوم توسط جامعه ای که ابرو بالا می اندازه، نُچ نُچ می کنه، اظهار تاسف می کنه و آخرش هم می گه:
کرم از خود ِ درخته!

بله!
کرم واقعا از خود درخته.
جامعه ای که هنوز مرد رو در حد یک کرم ِ خوار و ضعیف و مقبوض مونده در آلتش می بینه، عملا در حال کرم پروریست تا آفت زدایی از درخت.

می دونین،
اینکه زنی در ایران پیدا نمی شه که یه دو جین از این تجربیات نداشته باشه واقعیتی ست شرم آور  اما عجیب نیست که این واقعیت زشت و تکان دهنده در ایران تمامی نداره.
خوب،
چون قد ِ شعور، ادراک و انتظار  ما از انسان ِ مذکر در حد ِ همون آلت و کرم و درخت مونده!

۱ نظر:

  1. طبق معمول عالی...فقط اینو بگم که یک مرتبه تمام پست های 2015 و 2014 رو باهم خوندم.سر زدم به گوگل پلاس که تازه لینک وبلاگ رو تو سیرکل ها اوردم...دیدم یک پست جدید گذاشتین.......اینم خوندم............چشام در امد

    پاسخحذف