جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ آذر ۱۵, یکشنبه

دو تا مستراح مدفوع به هیکل ِ آن طبیب و این سیستم درمانی!

از زشت و زیبای ای مملکت  به قد چشم و عقل و انصاف خود زیاد روی  فیس و این اتاق مجازی نوشتم.
گاه که از زشتی هاش نوشتم برخی دوستان ِ نمک خورده و نمک گیر شده، فکر کردن ما با ای مملکت پدر کشتگی دِر ِم.
به امام هشتوم نه پدر کشتگی دروم باهش و نه کشته و شوریده و مجنون ِ اون پرچم و اسم باکلاسش هستم.
ما هستیم و دو دیده و یک عقل به قدر وسع  و یک انصاف به قدر سعی.
حالا ای همه مقدمه چینی برای چی؟
برای اینکه بگم :
ای مردمی که مو شناختوم هر عیبی داشته باشن به یک حسن شان قابل تحمل مشه.
حسن ِ عملگرایی در حساسیت های اجتماعیشان.
یعنی چی ؟
یعنی هیچ وقت آسیب های اجتماعیشان با یک ابراز تاسف و تالم تموم نمی شه.
اونقدر در موردش حرف می زنن و می نویسن و اعتراض می کنن تا یک اتفاق واقعی بیفته. ( اتفاقی که گاهی حتی اوضاع رو ممکنه بدتر کنه ولی خوب باید یک چیز مادی در واقعیت بیرونی تغییر کنه تا اینها آروم بگیرن.)
مثال:
می گن پزشکی در ایران بخیه های دختر بچه ای رو باز کرده چون والدینش پول درمان نداشتن به آقای دکتر بدن.
اگه این اتفاق در فرانسه افتاده بود، قریب به یقین می گم تا خشتک اون مردک و سیستم پزشکی  رو از پای خودش و وزیر بهداشت مملکت پایین نمی کشیدن و از سوگند ِ طبابت مردک و سوگند ِ وکالت وزیر  دوتا  مستراح مدفوع درست نمی کردن و تو ی خیابون و روزنامه ها و تلویزیون به سر هردوشان خالی نمی کردن، دست بر نمی داشتن و ول کن ماجرا نبودن که نبودن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر