جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ دی ۶, یکشنبه

پذیرایی با خرمای مضافتی و بنیامین بهادری

«پذیرایی با خرمای مضافتی و بنیامین بهادری»
آقا عید دیدنی ما رفتیم خونه این رفیق جهانگردمون.
اینقدر سورپرایزمون کرد که دیگه آخرش فیوز سورپرایزمون پرید.
با یه شوق و ذوق کودکانه دوست داشت همش با چیزهای ایرانی ما رو غافلگیر کنه.
اول از همه یه کتاب خیام خیلی خوشگل آورد که به چهار زبون ترجمه داشت.
تو کف خیام مونده بودیم که پشت سر هم جلومون رو پر کرد از کتاب های آشنا.
اغلب  ایرانی یا در مورد ایران.
جالب ترینش یه قرآن بسیار زیبا که از سوریه خریده بود
داشتیم کتاب ها رو ورق می زدیم که یهو برق از سرمون پرید با صدای بوقی ِ بنیامین.
به عمرم بنیامین گوش نکرده بودم.
بهش گفتم :
آخه لامصب بنیامین رو تو دیگه از کجا می شناسی؟
گفت :
تو بازار تهرون خریدمش. دیدم خیلی خوشتیپه ، سی دیش رو خریدم.
گفتم :
آره فقط برای دیدن به درد می خوره اما نه شنیدن!

خونش کوچیکه اما مثل اغلب خونه های فرانسوی پر از کتاب و تزئینات از چهارسوی عالمه.
از ژاپن تا شمال آفریقا.
خونه های فرانسوی مثل موزه و کتابخونه می مونه.
می شه ساعت ها توشون سرگرم شد.
یه فرهنگ ِ کنجکاوی، کشف و موزه داری تو تک تک مردم این مملکت قابل مشاهده است.
به طور ویژه این خصلت در تزئینات خونه هاشون خودش رو نشون می ده.

بهش گفتم تو خیلی خیلی بیشتر از اون که فکر می کنی فرانسوی هستی.
تو یه فرانسوی اصل هستی که خصلت خودانتقادگری، انقلابیگری و نارضایتی از مملکتت به حد افراطی رسیده.
خندید و چیزی نگفت.

این شایع ترین خصلتی هست که من تا امروز در این مردم دیدم.
نارضایتی و خودانتقادگری.
در بعضی هاشون به حد سرافکندگی از فرانسوی بودن می رسه.
کیفیتی که وقتی با اون روحیه طنزشون همراه می شه خیلی بامزه و جذابشون می کنه. :)

خلاصه همینجور در حال بمباران با کتاب ها و عکس ها و موسیقی های ایرانی بودیم که یهو مثل یه بچه شیطون از جا پرید و گفت :
آه آه اصل کاری یادم رفت.
رفت یه ظرف کوچولوی سفالی لعابکاری شده آورد و اول با بازیگوشی هی بهمون نشونش داد و گفت از اصفهان اومده ها.
بعد هم دستهاش رو پشتش پنهان کرد و با ژستی شعبده بازیگونه  ظرف رو که پر شده بود از خرما گذاشت جلومون .
چشاش از شوقی کودکانه برق می زد.

خوب اینجا همونجایی بود که فیوز من پرید .
از خوشالی.
اینجا خرماهایی که دیدم اغلب مال شمال آفریقاست.
خشک و بی آبه.
من دوست ندارم.
خرما برای من فقط  یعنی مضافتی بم و دیگر هیچ!
جعبش رو هم آورد بهمون نشون داد که مطمئنمون کنه جنس اصل اصله.

خلاصه جاتون خالی در موزه ای کوچک  اما جذاب از شرق دور تا آفریقا در دل فرانسه با خرمای مضافتی بم و صدای بوقی بنیامین و کلی ماجراهای شنیدنی از سوریه، بمباران شگفتی شدیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر