جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ آذر ۲۱, یکشنبه

تاپله های سرگردان در خیابان

دوتا از دوستانمون سه ماه پیش به ایران سفر کردن.
خوب اولش خیلی جلوی ما به به چه چه کردن که چقدر سفر جالبی بوده و ایران چقدر دیدنی بوده و اینا.
اما این دفعه که دیدمشون میون خاطراتشون با خونسردی تمام یه چیزایی تعریف کردن که فشار خون من رو بالا برد ... معذب و خشمگینم کرد.
دو تا زن بازنشسته هستن.
بالای شصت سال ولی خوب تو فرم هستن و یکیشون بر و روی بدی نداره.
امروز با خونسردی و حتی یه جور طنز از دوتا مزاحمت جنسی تو دو تا شهر ایران برام گفتن.
راستش برام خیلی ناراحت کننده بود.
شاید به این دلیل که خاطرات بسیار ناراحت کننده خودم رو به یاد آوردم ... از اون آلت های سرگردان در خیابان ها ی ایران که از هیچی برای تسکین لحظه ای خودشون نمی گذرن.
گفت :
غروب بود.
داشتیم بر می گشتیم هتل .
خیابون خلوت بود.
یهو یه پسر جوون حدود بیست سال اومد طرفم و دستش رو به نشانه دست دادن به سمتم دراز کرد.
من هم فکر کردم خوب این یه جوون باحال و مهربونه .
دستش رو برای دست دادن گرفتم اما یهو بغلم کرد و  بوسید.
دفعه دوم تو یه محل باستانی ، یه مرد میان سال بهمون پیشنهاد کرد راهنمامون بشه.
ما هم قبول کردیم .
اما هی دستش رو می زد به من.
اولش فکر کردم این تماس ها اتفاقیه ... اما یه بار که خم شدم بند کفشم رو محکم کنم از پشت بهم دست زد.
ازش پرسیدم :
تو چه کار کردی؟
گفت هیچی .
پرسیدم : یعنی چی هیچی؟
گفت آخه حالت تهاجمی نداشت.
گفتم : باید یا مشت می کوبیدی تو صورت هردوشون.
گفت: خوب تهاجمی نبودن.
گفتم : تهاجمی نبودن ، سوئ استفاده گر که بودن.
گفت : یعنی خودت این کار رو می کردی ؟
گفتم: آره من بارها تو ایران - تو خیابون با تاپله های اینجوری کتک کاری کردم.
حتی اینجا ... تو فرانسه . یه بارتو یه کوچه خلوت وقتی یک گوساله مست به دوستم دست زد با مشت کوبیدم تو صورتش .
چیزی که برام عجیبه، این بود که نه تنها اون تاپله بلکه حتی دوستم هم از رفتار من گیج و منگ شده بودن.
خدایی ، رفتار زن ها اینجا در قبال مزاحمت های جنسی برای من خیلی عجیب و غیر قابل درکه.
اصلن از خودشون دفاع نمی کنن ... انگار هنگ می کنن و متوجه نمی شن چه اتفاقی افتاده.
خوب البته شاید هم حق دارن .
چون تجربه زیادی در این موارد ندارن.
حداقل بنا به مشاهده شخصی من میزان مزاحمت های جنسی - فیزیکی، در حد سوئ استفاده های کوچک و لحظه ای، اینجا اصلن قابل مقایسه با آن چیزی که در ایران دیدم، نیست.
حالا از این حرفا بگذریم اما خدایی با این تاپله ها که عینهو مگس ِ دور ِ شیرینی گند می زنن به شیرینی های یک سفر، یک مملکت و صنعت توریسمش چه کار باید کرد؟
باید یه کاری کرد دیگه ... یه کار جمعی ... اصولی ... با پشتوانه ی قدرت ِ پلیسی و قضایی.
حالا البته شما الان می تونین بگین:
برو بابا ، یره
تو هم دلت خوشه .... پلیس و قضای ایران و حمایت از زن ها!!!
من هم البته می گم :
ها یره ... راست می گی به امام هشتم ... اما خوب آرزو بر نوجوانان عیب نیست!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر