جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ آذر ۲۹, دوشنبه

شاه بیت

یه شعرهایی هستن که یک شاه بیت دارن و چارچوب تن آدم رو می لرزونن ... حالا تو خود بخوان حال ما با این شعری که همش شاه بیته ... به قول عزیز خودش صاحبدلان خدا را !!!
دل می‌رود ز دستم، صاحب دلان، خدا را!
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم، ای باد شُرطه، برخیز!
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روز مهر گردون، افسانه است و افسون
 نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل، خوش خواند دوش بلبل
 هاتَ الصبوح هبوا، یا ایها السکارا!
ای صاحب کرامت! شکرانه سلامت
 روزی تفقدی کن، درویش بی‌نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
 «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا»
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ‌وَش که صوفی اُم الخبائِثَش خواند
 اشهی لَنا و احلی، مِن قُبلة العُذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
 کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
 دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر
 تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
ترکان پارسی‌گو بخشندگان عمرند
 ساقی بده بشارت رندان پارسا را
 حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
 ای شیخ پاکدامن، معذور دار ما را

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر