آنچه ترامپ با برجام کرد جنایتی تاریخی ست .... جراحتی فراموش نشدنی به حافظه تاریخی یک ملت .
تاریخ گواه است که چگونه اعتماد یک ملت را به بازی گرفت و از بین برد.
ایران به تعهد خود پابند بود .... ملت با شور و امید، دولت با پشتکار ، رهبر و جناح های محافظه کار با بد بینی و دلواپسی .
در مجموع اما کلیت ایران به برجام متعهد ماند.
سئوال این است :
چند دهه باید بگذرد تا این جراحت ، این بی اعتمادی ترمیم شود؟ ... چند نسل ایرانی؟ ...
از 28 مرداد تا این روزها ... جراحت پس از جراحت.
ترامپ ، رئیس جمهور دیوارها .... دیوار مکزیک ... دیوار حائل ... دیوار بلند بی اعتمادی ...
یادم هست چندین سال پیش آقای خاتمی در مصاحبه با امانپور از عبارت « دیوار بلند بی اعتمادی» حرف زد.
آن زمان درکی از این عبارت نداشتم ... فهمی از 28 مرداد نیز ... 28 مرداد برایم خاطرات نامفهموی بود از بزرگترهایم درباره گذشته ای که گذشته بود و من درکی از آن نداشتم .... همیشه فکر می کردم قدیمی ها زیادی بدبین و توطئه اندیش هستند ... پدر بزرگ و پدرم برایم بیشتر تداعی گر عموجان ناپلئون بودند ... امروز اما تو گویی به یکباره همه ی حرف های شان برایم مفهوم و ملموس شده است.
تو گویی زخمی کهنه به یکباره از درونم سرباز کرده است ... زخمی فراموش شده ... زخمی که نمی دیدم ... حس نمی کردم ... اما اکنون به یکباره دردناک و چرکین سرباز کرده است ..
زخم ِ « دیوار بلند بی اعتمادی».
ایران به تعهد خود پابند بود .... ملت با شور و امید، دولت با پشتکار ، رهبر و جناح های محافظه کار با بد بینی و دلواپسی .
در مجموع اما کلیت ایران به برجام متعهد ماند.
سئوال این است :
چند دهه باید بگذرد تا این جراحت ، این بی اعتمادی ترمیم شود؟ ... چند نسل ایرانی؟ ...
از 28 مرداد تا این روزها ... جراحت پس از جراحت.
ترامپ ، رئیس جمهور دیوارها .... دیوار مکزیک ... دیوار حائل ... دیوار بلند بی اعتمادی ...
یادم هست چندین سال پیش آقای خاتمی در مصاحبه با امانپور از عبارت « دیوار بلند بی اعتمادی» حرف زد.
آن زمان درکی از این عبارت نداشتم ... فهمی از 28 مرداد نیز ... 28 مرداد برایم خاطرات نامفهموی بود از بزرگترهایم درباره گذشته ای که گذشته بود و من درکی از آن نداشتم .... همیشه فکر می کردم قدیمی ها زیادی بدبین و توطئه اندیش هستند ... پدر بزرگ و پدرم برایم بیشتر تداعی گر عموجان ناپلئون بودند ... امروز اما تو گویی به یکباره همه ی حرف های شان برایم مفهوم و ملموس شده است.
تو گویی زخمی کهنه به یکباره از درونم سرباز کرده است ... زخمی فراموش شده ... زخمی که نمی دیدم ... حس نمی کردم ... اما اکنون به یکباره دردناک و چرکین سرباز کرده است ..
زخم ِ « دیوار بلند بی اعتمادی».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر