به لحن تندی گفت: «همچو تعارفی بیمعنی است. هیچ چیز از این خوشایندتر نیست که آدم خودش را برای کسی که ارزشش را داشته باشد به دردسر بیندازد.
برای بهترین آدمها، پژوهشهای هنری، عتیقهبازی، مجموعهداری، باغبانی، چیزی غیر از جانشین و بدل و بهانه نیست.
همهٔ ما در ته خمرهمان، مثل دیوجانوس آرزوی یک انسان را داریم.
گل پرورش میدهیم و درخت میکاریم امّا از سر ناچاری، چون گل و درخت تسلیماند. امّا ترجیح میدهیم وقتمان را صرف یک درخت انسانی کنیم، اگر مطمئن باشیم که به زحمتش میارزد.
همهٔ مسأله همین است: شما که احتمالاً یک کمی خودتان را میشناسید، ارزشش را دارید یا نه؟»
برای بهترین آدمها، پژوهشهای هنری، عتیقهبازی، مجموعهداری، باغبانی، چیزی غیر از جانشین و بدل و بهانه نیست.
همهٔ ما در ته خمرهمان، مثل دیوجانوس آرزوی یک انسان را داریم.
گل پرورش میدهیم و درخت میکاریم امّا از سر ناچاری، چون گل و درخت تسلیماند. امّا ترجیح میدهیم وقتمان را صرف یک درخت انسانی کنیم، اگر مطمئن باشیم که به زحمتش میارزد.
همهٔ مسأله همین است: شما که احتمالاً یک کمی خودتان را میشناسید، ارزشش را دارید یا نه؟»
در جستجوی زمان از دست رفته
کتاب سوم - طرف گرمانت
ص ۳۴۸
#مارسل_پروست
مهدی سحابی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر