جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۶ اردیبهشت ۳۱, یکشنبه

مشهد اِشغالی

از من  بپرسین می گم:
مشهد اشغالی فقط وقتی آزاد می شه که تولیت آستان قدس به عنوان میراث مشترک ملی که از آن همه ایرانیان است از ارگانی مستقل از دولت به دولت واگذار شود.

درست مثل وزارت نفت . مثل وزارت فرهنگ.
منابع عظیم مالی آستان قدس درست مثل نفت باید آزاد و ملی شود.
منابع مالی آن از آن همه ی ایرانیان است.

«درس هایی از مردم ایران »

پس از پیروزی مکرون در برابر لوپن، فرانسه، رسانه های غربی با تیترهای بزرگ  نتیجه انتخابات فرانسه را به عنوان درسی از مردم فرانسه برای شکست پوپولیسم در بوق کردند.
پیش تر درباره انتخابات فرانسه به وسع استعداد استدلالیم مطلب نوشتم.
اینکه آنچه اینجا اتفاق افتاد هرگز به معنای یک پیروزی نبود.
ترسی بود از فاشیسم اروپایی که اجبارا تن به کاپیتالیسم آمریکایی داد.
انتخابی بود میان بدتر و بدترین.
پس از اعلام نتایج اینجا در فرانسه جشنی نبود ، سکوتی بود تلخ و حتی در شهرهایی جنگ.
از بازگویی دوباره استدلال هایم با شواهد آماری صرفنظر می کنم فقط  اجازه می خواهم توجه شما را به نکته ای جلب کنم که امروز لوموند به درستی اشاره ای به آن کرده است.
اینکه:
اگر بنا به تیترها و حرف هایی در مایه درس دادن به دنیا و این چیزها باشد باید گفت :
«این مردم روستاها ، مناطق مرزی و محروم ایران بودند که به دنیا درس شکست پوپولیسم را دادند»
اما چرا؟
رئیسی در حالی کاندیدای ریاست جمهوری شد که از همه ظرفیت ها و منابع عظیم مالی  آستان قدس رضوی برای توزیع پول نقد و هدایای مادی بین مردم روستاها و شهرها ی ایران استفاده کرد.
او به مردم وعده یارانه سه برابر داد .
او همچنین از همه ی پیوندهای مذهبی و اعتقادی مردم به امام هشتم به نفع شخص خود استفاده کرد.
با این همه او حتی در شهرهای مذهبی ، مرزی، اقلیت نشین و روستاهای فقیر هم شکست خورد.
مردم روستاها و مناطق محرومی چون سیستان و بلوچستان  در حالی به رئیسی نه گفتند که به هدایای نقدی و وعده های مالی او سخت نیازمندند.
امروز باید پیش از هرکس دیگر  به روستاها ، مناطق مرزی و مناطق محروم ایران تبریک گفت به خاطر شعور و نه ای که به عوام فریبی گفتند.
 درس شکست دادن پوپولیسم را از ایشان بیاموزید!


http://www.lemonde.fr/proche-orient/article/2017/05/19/election-presidentielle-en-iran-les-pro-rohani-disent-ne-pas-vouloir-retourner-en-arriere_5130744_3218.html

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

زن هایی که « چی چی » دارن!

حالا شما هم مثل خود مو باورتان نمشه اما به امام هشتم اگه دروغ بگوم.
 اینا اون تیکه هایی هست که باس اینجا باشید و از نزدیک ببینید و بشنوید از مملکت جهان اول فرانسه ... تو رادیو تلویزیون و مجله ها این چیزا رو از مملکت پیشرفته فرانسه براتون نمی گن.
موقع بازدید نماینده شرکت ها ، موسیو خواستن ما رو عزت احترام کنن .
مو پیشاپیش معذرت مخوام ، ببخشن اما به امام هشتم عین جمله ی مسیو هست .
تو جمع فرمودند:
بله ، ملاحظه می کنید . ما اینجا خانم هم داریم.
خانم هایی که میان تو این کار چی چی شون از مردا بیشتره .
درها بازه به روی خانم ها اما خوب این کار چی چی می خواد.
البته موسیو به جای «چی چی»  همون چیز دیگه ر گفت که معادل دقیقش ر تو زبون عامیانه فارسی هم داریم.
البته مو به عمروم تو فارسی نشنیده بودوم کسی موقع بازدید ای کلمه ر به زبون بیاره.
 اون هم برای تعریف از یک زن!

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

8 می

امروز پس از مدت ها دوباره رفتم قبرستون ... یهویی ... بی برنامه ... میون قبرها قدم می زدم و دوباره خودم رو مقابل ردیف گورهای سربازان کشته شده انگلیسی در نانت دیدم .. سرم گیج می رفت ... با حسی غیرقابل وصف ... کنده شده از زمین و زمان .
روی زمین مقابل گورها دراز کشیدم ... نوشته ها رو می خوندم ... قسم می خورم  درون اون سنگ قبرها چیزی بیشتر از واژه های حک شده بر سنگ وجود داره ... حس ... حس که زنده است و درون اون واژه ها حکاکی شده داشت نفس میکشید ... با من ... در من ... و از میان من!
تاریخ 8 می 1944 بر سنگ ها حک شده بود .... یهو یادم اومد که امروز 8 می هست .
روز پایان جنگ جهانی دوم.
آخرین سال جنگ چه داغی بر سینه ها گذاشته بود.
 جنگ تمام شد ، چیزی اما انگار هرگز تمام نخواهد شد .... اون چیز اونجا تو اون قبرستون زنده است ... من مقابل سنگ قبرها حسش می کنم ... شما فکر می کنید من دیوانه ام اما نیستم!
چیزی زنده اونجا هست ... قسم می خورم ... همون چیزی که همیشه منو دچار سرگیجه می کنه.
No lenght of time can take away my thoughts of you
 from day to day .... Mu
m


« بازنده های پیروز»

یک مقدمه کوتاه:
راست و صداقتش آنچه انگیزه نوشتنم شده است دیدن ِ پست ها ی  دوستان خارج از فرانسه، اغلب ساکن کانادا و آمریکا، درباره انتخابات فرانسه است.
این حجم از ابراز تبریکات، شادی ها و  هیجانات شعاری درباره پیروزی مردی که پیروزیش نه به واسطه محبوبیت خودش و حزبش بلکه به واسطه ترس از حزبی دیگر است ، برایم حیرت انگیز است و بیش از هر چیز نشان دهنده اینکه چقدر تصاویری که مدیا از «ما» برای یکدیگر می سازد می تواند قوی و در عین حال سطحی و دور از واقعیت باشد.
اعداد و آماری در این جشن ِ ساختگی و فله ای رسانه های خارجی نادیده گرفته شده اند.
به شما چند عدد خواهم داد.
اعدادی که به زودی خود را در واقعیت جامعه فرانسوی نشان خواهند داد.
 اما پیش از آن یادآوری می کنم، همراه با درخواست متواضعانه، که این تحلیل را خنثی و فارغ از گرایش های سیاسی شخصی بخوانید.
 آدمی را ببینید که بیرون از تابلو نشسته است و به قدر استعداد استدلالی خودش تلاش می کند تابلو را برای دوستانی غایب توصیف کند .
همین و بس.
1. « اعدادی که به زودی عینی می شوند»
طبق آمار اعلام شده تعداد افرادی که از رای دادن در دور دوم انصراف دادند به بیش از 25 درصد رسیده است.
این تعداد از انصراف دادگان در 48 سال گذشته بی سابقه است.
تعداد رای های سفید و باطله به مرز 9 درصد رسیده است.
به عبارتی مجموعا 34 درصد از جمعیت رای دهندگان در دور دوم انتخابی مطلوب برای رای دادن نداشته اند.
این عدد به تنهایی بزرگتر از آرای مستقیم مکرون ، 24 درصد، در دور اول است.
 درصدی از جمعیت که غایب بودند یا رای سفید دادن شان هرگز به معنای اینکه مطالبه ای یا کنش سیاسی ندارند ، نیست.
با مقایسه همین دو عدد می توانید تصور کنید فرانسه با مکرون، به عنوان رئیس جمهوری فقط با  24 درصد آرای مستقیم ، و جمعیتی بالغ بر 34 درصد مردم، به عنوان جمعیتی از مطالباتی که در برنامه های مکرون غایب هستند، چه دوران پر چالشی را پیش رو دارد.
چالش ِ موجود در این اعداد درست از لحظه اعلام نتایج خود را نشان داده اند.
 دیشب پس از اعلام نتایج در شهرهای پاریس، استراسبورگ و نانت جمعیتی از مردم با شعار های آنتی کاپیتالیسم در خیابان ها تظاهرات کردند.
 ترجمه دقیق آنتی کاپیتالیسم در این شرایط معادل با آنتی مکرون است.
2. « بازنده های پیروز»
اشتباه است اگر تصور کنید در این انتخابات لوپن و حزب جبهه ملی بازنده شده است.
حزب ملی به رهبری لوپن ها نشان داده است که در بیست سال اخیر به طور پیوسته در حال پیشرفت و  جذب محبوبت مردمی بوده است.
 با مقایسه آماری سالهای اخیر متوجه خواهید شد که حزب ملی تنها حزب قدیمی و پرسابقه ای ست که جایگاه مردمیش صرفا مبتنی بر خود، و نه ائتلافات مرسوم میان احزاب ، به طور پیوسته در حال رشد است.
برچسب زدن بر 11 ملیون فرانسوی ِ رای دهنده به حزب ملی  با عبارت های تحقیر آمیزی چون « عامی» ، « نژادپرست»، « ابله» ، « بی سواد»، «دهاتی» و ...
اشتباهی خطرناک است که موجب عمیق تر شدن گسست های جامعه و ترویج نفرت می شود.
 باید مطالبات آنها بدون تحقیر و برچسب دیده و لحاظ شود در غیر این صورت نفرت پراکنی های رایج موجب گسست های غیرقابل جبران خواهد شد.
 اشتباه است اگر فکر کنید این حزب ملی ست که موجب گسست بین اقشار جامعه شده است. داستان وارونه است.
 حزب ملی بر گسست های واقعی و موجود این جامعه بنا شده است و نه عکس آن.
3. « ملانشون»
این انتخابات بازنده ی پیروز دیگری هم دارد.
ملانشون و حزبش.
 اگرچه حزب او تازه تاسیس است اما نباید فراموش کرد که ملانشون هم چون لوپن ها دارای رویکردی پرسابقه و ریشه دار در میان جامعه فرانسوی ست.
 او با جدا شدن از کشتی شکسته سوسیالیست ها به درستی سنگ بنای حزبی جوان و تازه نفس اما مبتنی بر رویکردی پرسابقه و ریشه دار در فرانسه را بنا نهاد.
از او بسیار خواهید شنید.
 او نقشی مهم و پر رنگ را در آینده فرانسه به عنوان وزنه ی تعادل ساز قدرت بازی خواهد کرد.
4. « مقایسه لوپن با ترامپ، مقایسه ای مطلقا اشتباه»
 در پست های دوستان ساکن آنسوی آتلانتیک ابراز احساسات عجیبی دیده می شود از پیروزی مکرون در برار لوپن.
گویی  پیروزی مکرون در برابر لوپن برای ایشان چون مرهمی ست بر زخم هنوز تازه ی ِ پیروزی ترامپ در برابر کلینتون.
مقایسه انتخابات آمریکا با فرانسه از اساس اشتباه و مع الفارق است.
ناسیونالیسم ِ لوپنی در فرانسه به هیچ وجه قابل مقایسه با انحصارطلبی ِ ترامپی در آمریکا نیست.
به جزئیات ساختاری انتخابات در دو کشور وارد نمی شوم. فقط دو مورد را یادآور می شوم.
- حزب جبهه ملی یک شبه به این میزان از محبوبیت و موفقیت نرسیده است.
 این حزب یکی از قدیمی ترین احزاب فرانسه است و در روندی پیوسته و طولانی این جایگاه را در میان مردم به دست آورده است.
 - محبوبیت این حزب در میان استان های شرقی و شمالی فرانسه، بیشتر به دلیل بافت فرهنگی و تاریخی ست و نه چالش های اقتصادی .
شعارهای چپ این حزب مبنی بر مخالفت با جهانی سازی، تمرکز بر بافت بومی، ارزش های سنتی پیش از آنکه مبتنی بر ارزش های اقتصادی باشد مبتنی بر ارزش های فرهنگی و بومی ست. ( با راست و دروغش کاری ندارم)
 ارزش های فرهنگی برخلاف ارزش های اقتصادی ضریب ماندگاری بالاتری دارند گرچه در بازه های زمانی کوتاه مدت ضریب اثرگذاری کمتری .
بازنده امروز انتخابات فرانسه به همین دلیل بازنده قطعی نیست.
 بلکه درست برعکس همراه با حزب ملانشون محبوبیت و قدرت آنها همچنان افزایش خواهد یافت .
حرف آخر:
بدون شک فرانسه در حال گذاری تاریخی به درون دمینوی جهانی سازی ست.
گذاری که با توجه به خوی انقلابی این مردم نه آسان خواهد بود، نه سریع  و نه کم هزینه.

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۶, شنبه

« فرانسه، انتخابی بی انتخاب!»

فردا دور دوم انتخابات در فرانسه است.
 مردم فرانسه باید فردا نقشی را ایفا کنند که سیستم دموکراسی ِ فرانسوی بر شانه هایشان گذاشته است بی آنکه برای بیش از 50 درصد آنها انتخابی در این انتخابات وجود داشته باشد.
مکرون شانس شماره یک ریاست جمهوری تنها 24 درصد آرای مستقیم را در بین مردم فرانسه دارد.
لوپن رقیب او 20 درصد آرای مستقیم.
نظر سنجی ها نشان می دهد مکرون با بیش از 60 درصد آرا پیروز میدان در دوم خواهد بود.
این بدان معنا ست که بیش از 30 درصد آرای مکرون در دوم نه به خاطر داشتن مطالبه ای مشترک با برنامه های او بلکه فقط از ترس هیولایی به نام لوپن است.
قسمت تکان دهنده ماجرا اینجا ست که  درصد قابل توجهی از رای دهندگان به مکرون نه تنها هیچ مطالبه مشترکی با او ندارند بلکه از نظر ایدئولوژی و فلسفی در تضاد کامل با او هستند.
 طنز تلخ، داستان چپ هایی هستند که از ترس فاشیسم لوپنی با دست خود به کاپیتالیسم مکرونی رای می دهند.
نکته ای که برای بسیاری از ایرانیانی که فرانسه را از دور می شناسند ناشناخته است.
البته حق هم دارند . روزگار ، روزگار سلطنت و سلطه ی رسانه ها ست.
آنچه به ما نشان می دهند نه واقعیت بلکه برشی انتخاب شده از واقعیت است.
 برشی که در چرخه ی سه وجهی ِ قدرت - سرمایه - رسانه به چرخش این چرخه ی نوین ِ برده سازی کمک می کند.
 در رسانه هایی که اخبار را برایتان تولید می کنند البته کمتر از احساس مردم فرانسه در این انتخابات می شنوید و می خوانید.
سیمای کشور عشق و شراب و آزادی نباید مخدوش شود.
 باید از دور همچنان بهشت موعد ِ آزادی و دموکراسی باقی بماند چه به این سیمای ساختگی در این دمینوی جهانی سازی نیاز است.
بازی به نوبت .
نوبت « ما» کی می رسد؟
وقتی ناخودآگاه « تصور ِ ساخته شده » را به « واقعیت » ترجیح دهیم.
وقتی از تصوری که ماشین ِ تصور سازی ِ رسانه ها برایمان ساخته اند  بیشتر از مشاهده مستقیم ، دیدن و شنیدن ِ واقعیت دفاع کنیم.
 اصلن بخشی از این دمینوی جهانی همین ماشین ِ تصور سازی ست.
کوتاه کنم.
آیا مایلید بخشی  ناشنیده از احساس مردم فرانسه را در این انتخابات نه از رسانه ها بلکه از آدمی که در میان این مردم زندگی می کند بشنوید؟
آیا از اینکه چیزی خلاف مطلوب ِ تصورتان بشنوید عصبانی نخواهید شد؟
 آیا این آمادگی را دارید که بدون ِ مقایسه ی اینجا و آنجا در مورد واقعیت اینجا بشنوید، بدانید و بر حس ِ بی ثمر ِ یاس تان که ناشی از شکسته شدن بهشت موعودتان است فائق شوید؟
اگر بله به خواندن ادامه دهید در غیر این صورت هم اینجا خواندن را متوقف کنید.
چه قصد آزارتان را ندارم فقط بر مردمی که در میانشان زندگی می کنم حسی از تعهد  دارم. تعهد بر واقعیت احساس و نظرشان.
آنچه من اینجا از نزدیک در این انتخابات می بینم احساس ِ درد است.
از دور و نزدیک بسیار این جمله های تکراری را می شنوم که :
« هیچ اعتقادی به مکرون ندارم اما به او رای خواهم داد .»
یا
« این انتخابی دردناک برای من است اما راه دیگری به ذهنم نمی رسد.»
«درد» واژه ای مشترک در میان بسیاری از رای دهندگان به مکرون است.
درد از اجبار برای انتخاب بین هیولا، لوپن، و داروغه ، مکرون.
بیش از 40 درصد مردم فرانسه فردا با درد به مکرون رای خواهند داد.
او با اکثریت آرای رئیس جمهور خواهد شد.
اکثریت آرایی که جایی در اکثریت مردم ندارد.
 بسیاری از چپ ها ، سنتی ها ، مذهبی ها و حتی کارگران علی رغم همه ی تفاوت های بنیادی فکری و اعتقادیشان فردا به مکرون رای خواهند داد فقط به یک دلیل .
ترس از هیولا.
 شخصا نمی دانم چه میزان از این هیولا ساختگی و چه میزانش واقعی ست اما آنچه به وضوح می بینم ترس از او ست.
فردا  کارگرانی به مکرون رای خواهند داد که در سال گذشته بیش از هرکس دیگر از او و طرح قانون کارش عصبانی شدند، اعتراض کردند، اعتصاب کردند ، زخمی شدند و حتی چشم از دست دادند بی آنکه به نتیجه ای برسند.
 فردا قسمت عجیب و تکان دهنده ماجرای این انتخابات، چپ ها و کارگرانی هستند که با دست خودشان به مکرون رای می دهند ... از ترس هیولا.
به قول خواجه ی جان :
.... خدا را با که این بازی توان کرد ؟!
 فردا مردی با اکثریت آرا رئیس جمهور فرانسه خواهد شد که هیچ جایی بین اکثریت مردم فرنسه ندارد!

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

« بین بدتر و بدتر!»

دوستی فرانسوی ازم سئوالی کرد که ذهنم به کلی قفل کرد.
ازم پرسید:
اگه فرانسوی بودی و حق رای داشتی در دور دوم به کی رای می دادی؟
 خوب اعتراف می کنم که این یکی از بغرنج ترین سئوالاتی ست که تا امروز ازم پرسیده شده .... دربرابرش احساس درماندگی می کنم.
ماجرا دیگه انتخاب بین بد و بدتر نیست ... بین بدتر و بدتر هست.
انتخاب بین تخریب و تخریب .
تخریب چهره فرانسه ، ایجاد گسست های هولناک اجتماعی در درون جامعه فرانسه ؛ مارین لوپن
و یا
تخریب سرچشمه های فرهنگی ، فلسفی و اقتصادی و در یک کلام استقلال  این مملکت که به هر روی به گواه تاریخش منشا نوعی از نگاه و تفکر بوده، مکرون.
 البته مکرون به لطف سرمایه و غول های رسانه ای آبرویی به ظاهر از فرانسه نخواهد برد . ولی به گمان من چیزی از استقلال در این مملکت باقی نخواهد گذاشت.
 با این همه در این وضعیت بغرنج نباید فراموش کرد که اتفاق بسیار فرخنده ای هم افتاده . نیرو گرفتن دوباره چپ سنتی به لطف ملانشون.
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به هر روی تاسف باره اما انتخابات مجلس پیش رو ست .
و این درست همان زمانی ست که اهمیت انتخابات خودش رو نشان می ده.
 به دوست فرانسوی گفتم اگه من جای تو بودم دور دوم رو فراموش می کردم و از همین امروز بیش از هر زمان دیگه پشت ملانشون می ایستادم و ازش حمایت می کردم.
برای باز نگه داشتن روزنه های امید ذهنم رو درگیر  بدتر و بدتر ، لوپن و مکرون، نمی کردم بلکه ذهن و انرژیم رو در نقطه ای خارج از این دو و در سایر مراکز قدرت مثل انتخابات مجلس متمرکز می کردم.
در ضمن این گفتگو متوجه نکته ای خارج از موضوع هم شدم که برای خودم بسیار جالب بود.
 ضمن اینکه تلاش می کردم خودم رو جای دوستم بذارم ، یه فرانسوی که باید بین مکرون و لوپن انتخاب کنه، متوجه شدم چقدر این شبیه سازی برام ناگوار و آزار دهنده است.
بیاد آوردم در ایران هرگزدچار چنین وضعیت ناممکنی نشده بودم.
انتخاب های ریاست جمهوری از زمانی که حق رای پیدا کردم برای من همیشه روشن و قطعی بود.
رفسنجانی، خاتمی ، کروبی، روحانی و صد البته باز هم روحانی!
انتخاب هایی که گاهی بین بد و بدتر بود و در بسیاری از موارد هم بین بد و خوب.
مثل انتخاب خاتمی و روحانی که برایم هنوز هم  انتخاب خوب بوده اند و نه انتخاب بین بد و بدتر.