دوستی فرانسوی ازم سئوالی کرد که ذهنم به کلی قفل کرد.
ازم پرسید:
اگه فرانسوی بودی و حق رای داشتی در دور دوم به کی رای می دادی؟
خوب اعتراف می کنم که این یکی از بغرنج ترین سئوالاتی ست که تا امروز ازم پرسیده شده .... دربرابرش احساس درماندگی می کنم.
ماجرا دیگه انتخاب بین بد و بدتر نیست ... بین بدتر و بدتر هست.
انتخاب بین تخریب و تخریب .
تخریب چهره فرانسه ، ایجاد گسست های هولناک اجتماعی در درون جامعه فرانسه ؛ مارین لوپن
و یا
تخریب سرچشمه های فرهنگی ، فلسفی و اقتصادی و در یک کلام استقلال این مملکت که به هر روی به گواه تاریخش منشا نوعی از نگاه و تفکر بوده، مکرون.
البته مکرون به لطف سرمایه و غول های رسانه ای آبرویی به ظاهر از فرانسه نخواهد برد . ولی به گمان من چیزی از استقلال در این مملکت باقی نخواهد گذاشت.
با این همه در این وضعیت بغرنج نباید فراموش کرد که اتفاق بسیار فرخنده ای هم افتاده . نیرو گرفتن دوباره چپ سنتی به لطف ملانشون.
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به هر روی تاسف باره اما انتخابات مجلس پیش رو ست .
و این درست همان زمانی ست که اهمیت انتخابات خودش رو نشان می ده.
به دوست فرانسوی گفتم اگه من جای تو بودم دور دوم رو فراموش می کردم و از همین امروز بیش از هر زمان دیگه پشت ملانشون می ایستادم و ازش حمایت می کردم.
برای باز نگه داشتن روزنه های امید ذهنم رو درگیر بدتر و بدتر ، لوپن و مکرون، نمی کردم بلکه ذهن و انرژیم رو در نقطه ای خارج از این دو و در سایر مراکز قدرت مثل انتخابات مجلس متمرکز می کردم.
در ضمن این گفتگو متوجه نکته ای خارج از موضوع هم شدم که برای خودم بسیار جالب بود.
ضمن اینکه تلاش می کردم خودم رو جای دوستم بذارم ، یه فرانسوی که باید بین مکرون و لوپن انتخاب کنه، متوجه شدم چقدر این شبیه سازی برام ناگوار و آزار دهنده است.
بیاد آوردم در ایران هرگزدچار چنین وضعیت ناممکنی نشده بودم.
انتخاب های ریاست جمهوری از زمانی که حق رای پیدا کردم برای من همیشه روشن و قطعی بود.
رفسنجانی، خاتمی ، کروبی، روحانی و صد البته باز هم روحانی!
انتخاب هایی که گاهی بین بد و بدتر بود و در بسیاری از موارد هم بین بد و خوب.
مثل انتخاب خاتمی و روحانی که برایم هنوز هم انتخاب خوب بوده اند و نه انتخاب بین بد و بدتر.
ازم پرسید:
اگه فرانسوی بودی و حق رای داشتی در دور دوم به کی رای می دادی؟
خوب اعتراف می کنم که این یکی از بغرنج ترین سئوالاتی ست که تا امروز ازم پرسیده شده .... دربرابرش احساس درماندگی می کنم.
ماجرا دیگه انتخاب بین بد و بدتر نیست ... بین بدتر و بدتر هست.
انتخاب بین تخریب و تخریب .
تخریب چهره فرانسه ، ایجاد گسست های هولناک اجتماعی در درون جامعه فرانسه ؛ مارین لوپن
و یا
تخریب سرچشمه های فرهنگی ، فلسفی و اقتصادی و در یک کلام استقلال این مملکت که به هر روی به گواه تاریخش منشا نوعی از نگاه و تفکر بوده، مکرون.
البته مکرون به لطف سرمایه و غول های رسانه ای آبرویی به ظاهر از فرانسه نخواهد برد . ولی به گمان من چیزی از استقلال در این مملکت باقی نخواهد گذاشت.
با این همه در این وضعیت بغرنج نباید فراموش کرد که اتفاق بسیار فرخنده ای هم افتاده . نیرو گرفتن دوباره چپ سنتی به لطف ملانشون.
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به هر روی تاسف باره اما انتخابات مجلس پیش رو ست .
و این درست همان زمانی ست که اهمیت انتخابات خودش رو نشان می ده.
به دوست فرانسوی گفتم اگه من جای تو بودم دور دوم رو فراموش می کردم و از همین امروز بیش از هر زمان دیگه پشت ملانشون می ایستادم و ازش حمایت می کردم.
برای باز نگه داشتن روزنه های امید ذهنم رو درگیر بدتر و بدتر ، لوپن و مکرون، نمی کردم بلکه ذهن و انرژیم رو در نقطه ای خارج از این دو و در سایر مراکز قدرت مثل انتخابات مجلس متمرکز می کردم.
در ضمن این گفتگو متوجه نکته ای خارج از موضوع هم شدم که برای خودم بسیار جالب بود.
ضمن اینکه تلاش می کردم خودم رو جای دوستم بذارم ، یه فرانسوی که باید بین مکرون و لوپن انتخاب کنه، متوجه شدم چقدر این شبیه سازی برام ناگوار و آزار دهنده است.
بیاد آوردم در ایران هرگزدچار چنین وضعیت ناممکنی نشده بودم.
انتخاب های ریاست جمهوری از زمانی که حق رای پیدا کردم برای من همیشه روشن و قطعی بود.
رفسنجانی، خاتمی ، کروبی، روحانی و صد البته باز هم روحانی!
انتخاب هایی که گاهی بین بد و بدتر بود و در بسیاری از موارد هم بین بد و خوب.
مثل انتخاب خاتمی و روحانی که برایم هنوز هم انتخاب خوب بوده اند و نه انتخاب بین بد و بدتر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر