جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ دی ۸, یکشنبه

دی و دو اسم : فروغ - بیضایی

الان یهو متوجه یه چیزی شدم. اینکه :

چقدر دی خوب هست.
چقدر دی رو دوست دارم.
دی که این دو اسم رو به ما داد :
فروغ فرخزاد  و بهرام بیضایی
این دو اسم عزیز که بیشتر از هر شعار و ادعای فمینیستی، ساده و طبیعی در آثارشون عصاره زنانه رو بین ما زنده نگه داشتن.
وقتی فروغ از دل جامعه ای پر از حجاب و خط قرمزهای مگو راحت و ساده از خودش می گه و در واقع داره از آن لایه های پنهان و مغفول زنانگی جامعه می گه. جامعه ای که در فقدان عصاره زنانگی علیل و بیمار است.
وقتی بهرام بیضایی زیر فشار ممیزی و یکسان سازی چهره زن، همچنان نقش های متعدد و متفاوت و چند لایه به شخصیت های زن آثارش می ده.

امروز تولد فروغ هست و عجیب نیست که من همش دارم به بهرام بیضایی فمر می کنم. مردی که دی ماه به ما داد.

نگهبان ریشه ها ... زبان و زنانگی!
زن ... زنده .. زندگی ... زبان!

به صورت مردانه اش نگاه می کنم و سرشار می شم از احساسی چند لایه.
قدردانی، تاسف، تحسین، دلتنگی ... مویه .... عزاداری!
عزا برای همه ی آن آثاری که باید می بودند اما نیستند.
مویه بر همه ی آن سالهایی که باید می آفرید اما نگذاشتند.

به صورت مردانه اش نگاه می کنم و شگفت زده می شم از شباهت خطوط چهره اش با فردوسی .... و فکر می کنم که او هم فردوسی ست در این زمانه  .... یک احیاگر!
احیاگر زنانگی در زمانه ای که زن بودن جرم است.
و تیغ ها آشکارا بر عصاره زنانگی کشیده شده است ... در این سرزمین.
و من فکر می کنم که :
فکری جاریست در جامعه .... برای بستن سرچشمه های زنانگی.
فکری که ابله نیست .... پلید است.
فکری که می داند با مخدوش کردن زنانگی می توان مردانگی را هم در این سرزمین زمین گیر کرد !
***********


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر