جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ آذر ۱۷, یکشنبه

کلام در امتداد زمان




 کلام در امتداد زمان هضم می شود  ... درست مثل غذا ... اغلب در بازه های زمانی طولانی  ... گاهی چندین سال حتی!
چندین و چند سال می گذرد و ناگهان یک روز احساس می کنید کلامی معلق مانده در ذهن به ناگاه شکفته می شود ... غافلگیر کننده ومطبوع!
روح کلام چون محتوی کپسولی از غلاف رها می شود ...  منتشرمی شود   ... در سلول سلول وجود .... و معنا یی نو جاری می شود در جان .
جان ، جانی نو می گیرد به معنایی نو!

بی جهت نیست که شمس می گوید:
سخن گفتن جان کندن است و سخن شنیدن جان پروردن.

با این حال راه  رسیدن به حلاوت شنیدن و بهره مندی از سخن دیگری نه با سرسختی که با انعطاف حاصل می شود و بلکه مشقت شکستن. آمادگی و شهامت شکستن باورها و افکار پیشین برای رسیدن به چشم اندازی نو از اندیشه. و گذار از این مشقت شکسته شدن البته نه کاریست آسان!


نگاه کنید که چگونه در ساده ترین مکالمات در نقد یک ایده یا تفکر اغلب و به سرعت به پرخاش، تمسخر و اتهام به شخصیت طرف مقابل به جای نقد ایده های او یا دفاع از ایده های خودمان فرو می افتیم. 
از خودم می پرسم چرا؟
چرا مخالفت و نقد افکارمان تا این حد آزار دهنده و گاه حتی برخورنده است؟
بلافاصله پاسخی در ذهنم منعکس می شود :

"چون عقیده به ما هویت می دهد .... عقیده هویت ساز است !"

اما درست در  همین لحظه صدایی دیگر در ذهنم تاکید می کند که :

"هشیار!
که عقیده فقط سطحی از هویت است. شاید سطحی ترین لایه ی هویتی هر انسان !"

عقاید و افکار شکننده و نسبی هستند درست مثل چدن هرچند که ظاهر سختی دارند و درست به همین دلیل عقاید و افکار مشترک نقاط محکم و مهمی برای دوستی ها نیستند. محکم ترین دوستی ها فرای عقاید مشترک شکل می گیرند. محکمترین دوستی ها نه بر اساس عقاید مشترک بلکه بر اساس روحیه مشترک شکل می گیرند .

اما به نظر خیلی وقت ها ما ناخودآگاه باورها و افکارمان را به شخصیت و وجودمان گره می زنیم آنچنانکه نقد و مخالفت با آنها باعث احساس توهین به شخصیت و حتی بحران هویت می شود. ناغافل با افکار و باورهایمان پوسته ای سخت دور خود می تنیم و خود را از تعامل با دنیای بیرون و برخورداری از دیگری محروم می کنیم.

اینجاست که انعطاف پذیری نگاه راسل درباره باورها پیش نیاری ست برای رسیدن به معنای جمله شمس و بهره مندی از دیگری و تازه های کلام دیگری.

" هیچگاه برای عقایدم نمی میرم چون ممکن است غلط فکر کرده باشم. "

اما راهگشای کاربردی عبور از مشقت گفتن و بهره مندی از شنیدن را می توان در سه شرط گفتگوی گادامر یافت و به کار گرفت (نقل به مضمون):

1.طرفین گفتگو مادامی که در مکالمه شرکت دارند باید ذهن خود را تا نهایت ممکن از تمام
"سنت" های حاکم بر ذهن فارغ کنند.
2. طرفین مکالمه به اندازه ی مساوی در بحث شرکت داشته باشند.
3. هر دو طرف مکالمه همواره بخشی از حقیقت را نزد طرف مقابل تصور کنند.







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر