جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ بهمن ۱۹, شنبه

خاندان سلطنتی انگلستان



این یک متن قدیمی ست درباره مراسم ازدواج ولیعهد انگلستان و بازتاب تلویزیونی آن
*************************

خاندان سلطنتی انگلستان
بوی گند اشرافیت رو به زوال یا فرصتی برای نمایش خیره کننده ی یک ملت؟
دو میلیارد بیننده!!!
دو میلیارد بیننده از سراسر جهان برای مراسمی 4 ساعته و زنده !!!
دو میلیارد بیننده از سراسر جهان برای مراسمی 4 ساعته و زنده که نه یک رقابت چند ملیتی ورزشی بود و نه یک رقابت پر جاذبه ی سینمایی
دو میلیارد بیننده از سراسر جهان در یک سوی ماجرا و ملتی با فرهنگ و سنت هایش درسوی دیگر ماجرا
مراسمی که همه ی جذابیت آن یک تنه به عهده یک ملت و فرهنگ اش بود.

مراسم ازدواج ولیعهد انگلستان

چه آن را احمقانه بدانیم یا با شکوه
چه آن را نمادی از اشرافیت رو به زوال ببینیم و یا فقط نمادی از فرهنگ و سنت یک ملت
چه آن را تحسین کنیم و یا تحقیر واقعیت آن است که :
4 ساعت تمام چشم های 2 میلیارد انسان در سراسر کره ی زمین به روی فرهنگ و سنت یک کشور خیره ماند. کشوری که در دموکراسی اروپایی نفس می کشد اما هنوز خاندان سلطنتی اش را حفظ کرده است. کشوری با منابع طبیعی اندک اما  تراکم جمعیتی بالا .

 60 ملیون انفاس جزیره باید زندگی کنند و به فکر معیشتشان باشند ... معیشتی که فقط با آرمان گرایی و شعارهای تند و تیز برابری و جامعه بی طبقه نمی شود شکمشان را سیر کرد.
آدمیزاد در شرایط سخت باید تخیل قوی داشته باشد تا بتواند خلق کند و خودش را سرپا نگه دارد. اگر طبیعت منابع زیادی برایش نگذاشته است ، خودش باید برای خودش منابع درآمدی خلق کند.  از منابع پر جاذبه سینمایی و ورزشی تا خاندان سلطنتی و تدوین استانداردهای صنعتی ، غذایی و مدیریتی، آزمونی  و .....
و وادار کردن جهان به نگاه کردن به این جاذبه ها و یا پیروی از این استانداردها
انگلیسی ها اگر منابع طبیعی ندارند عوضش تخیل بسیار قوی دارند که خود "منبع ساز" است.

دو سال کار در بخش خرید ماشین آلات یک شرکت مهندسی، چشمان مرا به روی قابلیت جالبی در این ملت باز کرد. استعدادی که شخصا آن را توانایی "حجم دهی حسی" نامیده ام. نمونه های صنعتی "آلمانی" و " ژاپنی" اگرچه اغلب در آزمایشگاه قابلیت بهتری از نمونه های انگلیسی نشان می دادند با این حال  کاتالوگ های جذاب ، مکاتبات پی گیر و صمیمانه طرف های انگلیسی اغلب اطمینان و انگیزه بیشتری را برای معامله ایجاد می کرد.
بعدها متوجه شدم که در واقع برخی از این محصولات اصلا انگلیسی نیستند و فقط بازاریابی آن ها به عهده شرکت های انگلیسی است. آن ها هم انصافا برای این کارهزینه می کردند.
از حکاکی تاج طلایی بر روی محصولات تا استفاده از اسم های پرطمطراق و آشنای سلطنتی چون "رویال" ، " اکس کلوسیو" ، "ارل" و ....

نگاه که می کنم می بینم:
آن ها با استفاده از این توانایی توانسته اند "نام " ها ی کشورشان را به طور چشم گیری در جامعه بین الملل زنده و آشنا  نگه دارند. از محصولات متوسط صنعتی اشان مثل "رویس رویز" و "بنتلی"  تا شخصیت های ادبی شان مثل "شکسپیر" و " دیکنس"
 از خواننده های متوسط و ایضا خوب پاپ شان مثل "مدونا" و "التون جان" تا  فوتبالیست های خوب اما بسیار شیکشان مثل "دیوید بکهام"
از چای هندی با نام های انگلیسی و آرم های خاندان سلطنتی تا  خود خاندان سلطنتی شان که بخش بزرگی از این "حجم دهی حسی" و "اعتباری" بر شالوده ی پر فراز و نشیب اما پایدارتاریخ سلطنتی شان بنا نهاده شده است .
چون شالوده های محکم و استوار باکینگهام .
آن ها به واقع با قابلیت های قوی مستند سازی خود توانسته اند خود را در دنیای امروز زنده و چشمگیر نگه دارند.

ستاره سازی توانایی ست برآمده از خصلت  "گرامی" داشت ... گرامی داشت "نام" هایی که خیلی از  ملل ، از جمله ما ایرانی ها ، از خودگذشتگی کافی برای آن را نداریم.

پدر بزرگم جمله ای داشت که امروز در خانواده ما به شکل یک لطیفه درآمده است او می گفت :
" از وقتی ای اینگیلیسیا به ای مملکت امدن و زنها به مجلس رفتن، ای مملکت مملکت نشد!!!"
از جنبه ی طنز موضوع که بگذریم این نگاه برآمده از آسیب تاریخی شدیدیست که امتداد آن را می توان حتی در نسل امروز هم دید ... فقط جمله بندیهای امروزی کمی روشنفکرانه تر و به روز تر شده است. جمله های نظری که کمکی به تغییر و جنبش عملی نمی کند .... دور دایره بسته ای از تف و لعنت روشنفکری تاب می خورند ... بی هیچ بازتابی در خود ... در جامعه .... در نگاه .... در آموختن.
آسیبی که اگر نتوان از آن گذر کرد در دایره تاریک نفرت و تحقیر دور خودمان چرخ می خوریم.
چه فرقی می کند با جمله بندی " آقا بزرگ " یا با جمله بندی های مد روز نظری – انتقادی صرف.

اگر امروز "خمره شیخ ابوالحسن خرقانی" و دست خط "ابوعلی سینا" در موزه سلطنتی محافظت می شود ، آن را صرفا یک سرقت فرهنگی نبینیم بلکه از آن اهمیت "حفظ اشیاء" را بیاموزیم. برای حفظ همین اندک چیزی که باقی مانده است.

کاش بعد از یک قرن تف و لعنت انگلیسها حداقل سه چیز را از آن ها بیاموزیم:
مستند سازی
گرامی داشت " نام" ها
حفظ  " اشیاء"





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر